توضیحات
افسونگران دریا
افسونگران دریا ماجرای زندگی یک دختر بسیار زیبای آلمانی است که در خطرناکترین سرویسهای جاسوسی هیتلر علیه متفقین فعالیت میکرده و عاشق بیقرار یک افسر رکن دوم ارتش فرانسه می شود. در سراسر این داستان جذاب و خواندنی، عشق و وظیفه در مقابل هم با تمام قدرت درگیرند.
آغاز داستان:
ژان برنار که روی تخت کابین خود دراز کشیده و با بی میلی به خواندن یک رمان انگلیسی مشغول بود، فریاد زد:
– بفرمایید!
یک ملوان در آستانه در کابین ظاهر شد. مسافر از اینکه به جای مستخدم معمولی کابین ملوان دیگری را می دید، تعجب کرد. پرسید:
– چه می خواهید؟
ملوان یک قدم جلو آمد و جواب داد:
– اجازه می خواهم شیشه کابین را که رو به دریاست رنگ کنم. دستور کاپیتان است.
ژان برنار با تعجب گفت:
– فرمانده این کشتی بیش از حد محتاط است. به موجب خبر رادیوی کشتی، یک ساعت بیشتر نیست که ما با آلمان در حال جنگ هستیم..
دیدگاهی دارید؟