توضیحات
جزیره روز پیشین
کتاب جزیره روز پیشین، رمانی نوشته اوبرتو اکو است که اولین بار در سال ۱۹۹۴ منتشر شد. پس از طوفانی سهمگین در اقیانوس آرام در سال ۱۶۴۳، روبرتو دلاگریوا خود را بر روی کشتی تنها می بیند. او به گونه ای توانسته خود را به عرشه ی کشتی «دفنی» برساند که در ساحل جزیره ای زیبا پهلو گرفته است. همه امکانات لازم در کشتی وجود دارد اما خبری از خدمه نیست. همزمان با این که روبرتو شروع به گشتن کابین های مختلف کشتی می کند، خاطراتی از دوران جوانی اش را به یاد می آورد: فرانته، برادر خیالی و شرور او؛ حصر شهر کاسال، همان جنگ سی ساله ی بی معنا که روبرتو در آن، پدر و رویاهایش را از دست داد؛ و درس های کوچک و بزرگی که زندگی در طول این سال ها به او آموخته است.
برشی از کتاب:
روبرتو برای لحظهای از یادآوری خاطرات گذشتهاش دست کشید، و متوجه شد که مرگ پدرش را نه در جهت بازنگاه داشتن رقت بار زخم بیپدری، بلکه به طور کاملاً تصادفی در ذهن، به یادآورده بود. آن هم درست هنگامی که به یاد شبح فرانته میافتاد که با شبح ناشناسِ مزاحم کشتی دفنه، به ذهن او تداعی شده بود. هر دو اشباح، از آن لحظه چنان یکی شدند و به دوقلوهایی یکسان مبدل شدند، که روبرتو تصمیم گرفت ضعیفترین دوقلو را حذف کند تا بتواند در نهایت، بر قویترین دوقلوی باقیمانده، فایق آید. از خود پرسید: آیا در آن روزهای محاصره، بازهم روزهایی وجود داشت که از حضور فرانته مطلع شدم؟… خیر. اتفاقا برعکس! پس چه اتفاقی افتاد؟…
دیدگاهی دارید؟