توضیحات
زنان کوچک
زنان کوچک (به انگلیسی: Little Women) نام رمان بلندی از لوییزا می الکات (زاده ۱۸۳۲، درگذشت ۱۸۸۸)، نویسنده آمریکایی است.
زنان کوچک داستانی است که به بیش از ۵۰ زبان ترجمه شدهاست محل اتفاق این داستان در شهر بوستون، ایالت ماساچوست آمریکا است و زمان این داستان در اواسط قرن نوزدهم است و موفق شده از میان مرزهای فرهنگی و مذهبی عبور کند. اقتباسی از این داستان در اپرا، نمایش موزیکال، برنامههای تلویزیونی، هالیوود، بالیوود و انیمههای ژاپنی استفاده شدهاست.
داستان در مورد زندگی ۴ خواهر -مگی، جو، بتی و ایمی مارچ- است، که با الهام از زندگی واقعی نویسنده با سه خواهرش نوشته شدهاست. جلد اول، زنان کوچک، به اندازهای موفق بود که نوشتن جلد دوم، همسران خوب را موجب شد که به اندازه جلد اول موفق بود. چاپ کتاب در یک نسخه اول بار در سال ۱۸۸۰ با عنوان زنان کوچک انجام شد. الکات ادامه این داستان را با دو کتاب به نامهای مردان کوچک و پسران جو ادامه داد.
داستان
داستان در مورد خانواده مارچ است که قبلاً پولدار بودهاند ولی الان وضعیت خوبی ندارند و پدرشان برای کمک به سربازان وطن به جنگ رفتهاست و و حالا آنها سعی میکنند زندگی خود را اداره کرده و در کنارش به مردم محتاج کمک کنند. آنها همگی زندگی نسبتاً سختی دارند و از یکدیگر حمایت میکنند و ماجراهایی برایشان پیش میآید.
در کتاب دوم، ماجراهایی پیش میآید که از برجستهترینشان میتوان به این ماجراها اشاره کرد: لاری عاشق جو میشود و جو هم که این موضوع را فهمیدهاست، سعی میکند از او دوری کند؛ ولی یک روز وقتی برای قدم زدن به بیرون میروند لاری درخواست خود را به زبان میآورد و از جو میخواهد با او ازدواج کند.
لاری به او میگوید که از اولین لحظهای که او را دیدهاست عاشقش شدهاست. جو درخواست او را رد میکند و به او میگوید که با وجود این که سعی کردهاست، نتوانستهاست عاشق لاری باشد. لاری که افسرده شدهاست به همراه پدربزرگ خود به اروپا میرود و در آن جا ایمی را ملاقات میکند و چون ایمی خیلی با او مهربان بودهاست، عاشق ایمی میشود (و میفهمد که هیچ زنی برای او بهتر از ایمی پیدا نمیشود حتی جو) و ایمی هم عاشق او میشود با او ازدواج میکند. بت مریض میشود و خود این را میداند ولی از مرگ نمیترسد و شجاعانه با آن روبه رو میشود و سرانجام میمیرد.
جو که از مرگ خواهر خود بسیار اندوهگین شدهاست کتابی به نام «بتِ من»(My Beth) مینویسد و آن را برای دوست خود پروفسور میفرستد. پروفسور با خواندن کتاب عاشق جو میشود و جو هم با وجود این که به لاری گفتهاست هرگز ازدواج نمیکند، عاشق پروفسور میشود و وقتی پروفسور بعد از ازدواج ایمی و لاری به آمریکا میآید، جو را ملاقات میکند و سرانجام به او میگوید که دوستش دارد و آنها با هم ازدواج میکنند. مگ صاحب دوقلو و جو هم صاحب دو پسر میشود و ایمی هم صاحب یک دختر زیبا میشود؛ و این گونه است که داستان پایان مییابد.
دیگر نسخه های این کتاب
دیدگاهی دارید؟