0

 

نگاهم کن

توضیحات

نگاهم کن

روایت گر دختری هست که برای درس خواندن به خارج از کشور رفته است و در انجا متوجه می شود که یکی از استاد اشنایی یکی از فامیل های ان ها است که عاشق اون میشه و البته اختلاف و لج بازی هایی هم دارنکادوهایم را روی تخت گذاشتم و در اتاقم را بستم و گوشه ای از تخت نشستم و دوباره نگاهی به کادوهای روز تولدم انداختم.

اما این بار نگاهی دقیق تر…بلوز آبی حریر و بی نظیر هدیه ی شیلا بود

و ساعت مارک دار فوق العاده هم هدیه ی دایی نادر. شهین و شوهرش اقا احمد

هم کت و شلوار سبز کتان و بامزه ای را برایم اورده بودند.و اخرین هدیه ام

..جعبه اش را به ارامی گشودم. دستبند طلای ظریف و نگین دار خیلی شیکی

که تا به حال نمونه اش رابه جز یکی دو تا طلا فروشی ندیده بودم. لبخند کمرنگی زدم

وبه نگین های درخشان دستبند در زیر نور چراغ نگاه کردم این اخرین هدیه کادوی شروین بود.

جابه جا کردن کادوهایم چند دقیقه ای وقت گرفت .جلوی ایینه نشستم و به چهره ام نگاه کردم .

هجده ساله شده بودم و این فوق العاده بود.اما نمی دانم

چرا تازگی ها چیزی در درونم مانع میشد این همه زیبایی راببینم و از ان لذت ببرم.

چه مرگم شده بود؟ هنوز خودم هم نمی دانم.

توضیحات تکمیلی

نویسنده

الهام قسیم

حجم (مگ)

2.2

نوع فایل

تایپ شده

شناسنامۀ کتاب

تعداد صفحات

263

دیدگاهی دارید؟