توضیحات
لحظه های بی تو
رمانی سراسر عشق و اشتیاق، داستانی که در قرن بیمهریها عشقی پاک و سرشار از ایثار و از خود گذشتگی را مقابل دیدگان شما به تصویر میکشاند و در پایان چنان غافلگیرتان میکند که تا مدتی به سرنوشت قهرمانان آن خواهید اندیشید… لحظههای بیتو او که بر قلب و احساسات باقی ماند ایستاد و پیمان نشکست، تا در پایان به اسطورهای از عشق پاک مبدل گردد. این رمان افسانه نیست… حقیقی است که جوانان با آن دست به گریبانند… آنرا بخوانید و باورش کنید و نامش را از یاد مبرید…
صدای همهمه و گفتگو مهمانی دوستانه خانه فرامرز را پر کرده بود میهمانها دوبدو یا به صورت گروهی گرد هم نشسته هر کدام درباره موضوع مورد بحث خودشان صحبت می کردند یکی درباره گرانی دیگری راجع به مدل های جدید ماشین , آن یکی پیرامون ازدواج و گروهی هم گرداگرد تفاهم در زندگی زناشویی و حق زن و مرد در زندگی گفتگو می کردند. مهمانی منزل فرامرز به مناسبت فارغ التحصیل شدنش در رشته مهندسی ساختمان برپا شده و میهمانان همه از دوستان نزدیکش بودند.
پیش از اینکه آن مجلس گرمای دلچسب خود را بیابد موزیک ملایمی فضای شاعرانه به این جمع صمیمی بخشیده بود و وقتی بر تعداد میهمانان افزوده شد و هر کس هم کلام مورد نظرش را یافت آرام, آرام مهمانی رنگ دیگری گرفت. دو خانم جوان در گوشه ای نشسته و پیرامو مسئله ازدواج داد سخن سر می دادند: – این روزها به هیچ مردی نمیشه اعتماد کرد هر کدومشون یه جور خرده شیشه دارن………….
دیدگاهی دارید؟