توضیحات
مادر
این داستان در سال ۱۹۴۳ و به هنگام جنگ جهانی دوم در “نیچو” یکی از دهکدههای کوچک روسیه که از جبههی جنگ دور بوده اتفاق افتاده است.
در این داستان، “داریا شالیهن”، زن کشاورز دهکدهی نیچو صاحب سه فرزند با نامهای “گروشا”، “تائیس” و “رومن” است. یک شب، با شنیدن صدای در، متوجه حضور دختری آواره پشت در میشوند. این دختر، “والنتین” نام دارد. او خانوادهی خود را در جنگ از دست داده است. در این حال، داریا تصمیم میگیرد، مسئولیت نگهداری او را بر عهده بگیرد و ….
مادر، قصه دختر کوچکی است به نام والنتین، در زمان جنگ جهانی دوم، والنتین خانواده اش را در جنگ از دست داده و خانواده ای روستایی که دور از جبهه ی جنگ زندگی می کنند، او را به فرزندی پذیرفته اند. والنتین تنهاست، رومن ( پسر کوچک خانواده ) بیش از آن کوچک است که هم بازی او باشد.
تائیس( خواهر کوچک ) شیطان و سرکش است و از هیچ فرصتی برای آزار دیگران چشم پوشی نمی کند و گروشا ( خواهر بزرگ )؛ آه! از همان خواهرهایی است که کم و بیش در همه ی خانه ها یافت می شوند: بد خلق، زورگو و غیر قابل تحمل! پدربزرگ قیافه ای خشن و ترسناک دارد و والنتین از او می ترسد.
تنها کسی که والنتین در خانه به او اعتماد دارد مادر است، با همه این ها والنتین نمی تواند او را مادر خودش بداند … اما زندگی در روستا برای والنتین تجربه ای دوست داشتنی ست، خانه با آن بخاری بزرگش که شبیه یک اتاق سیاه و مرطوب است و گاهی به عنوان حمام استفاده می شود، زیرزمین بزرگ و اسرار آمیز، رودخانه ی یخ زده، درست کردن شیرینی های چلچله ای به مناسبت بازگشت پرستو هاو رفتن به جنگل و چیدن قارچ در فصل بهار … والنتین عاشق زندگی در روستا است ولی آیا او می تواند برای خودش، جایی در دل خانواده باز کند؟
دیدگاهی دارید؟