توضیحات
شب وصال
سحر به همراه پدرش (محمد ) زندگی آرامی را می گذراند . محمد به اصرار سحر داستان زندگی اش را برای تک دخترش تعریف میکند . سحر متوجه مشود که پدرش زجرهای زیادی کشیده و از مادرش (ماهرخ) متنفر می شود چون او را علت اصلی سختی های زندگی گذشته پدرش می داند ….. شراره دوست سحر برای درمان بیماری عازم خارج است و اصرار داره که قبل از رفتنش شراره رو برای برادرش شاهرخ خواستگاری کند اما ….
دیدگاهی دارید؟