توضیحات
یک بار دیگر با احساس
از متن کتاب:
به طرف پنجره رفتم و آن را گشودم تا شاید نسیم بوی عشق و خاطره ها را به مشام او برساند. آنگاه آرام، آرام صندلی چرخدارش را به آن سو چرخاندم و نگاهم را با نا امیدی به سوی نگاهش راندم تا شاید با به هم زدن مژه ها به من بفهماند که احساس او هم چیزی شبیه احساس من است و همراه با بوی عطر شکوفه سیب و گل یاس و حرکت ملایم شاخ و برگ درختان ، حرکت خاطره ها رادر ذهن خود دنبال می کند.
دستم رابه طرفش دراز کردم تا چون گذشته ها آن را بگیرد، انگشتانم را لمس کند و با نوازش آن احساسش را با احساسم در آمیزد و به قلب سردم گرمی بخشد. اما دستانش برای جدا شدن از دسته صندلی حرکتی از خود نشان ندادند….
دیدگاهی دارید؟