توضیحات
دیگران در میان ما؛ تجربهی زندگی مهاجران در ایران
مسئلهی اقلیت در ایران اهمیت دیگری هم دارد. به نظر میرسد که هر راهحلی برای آینده و هر کوششی برای گذار از آنچه نامطلوب است، بدون فهم وضعیت «اقلیت» و اعتراف به تبعیض و ستمی که تجربه کردهاند و پذیرش حقوق آنها ممکن نخواهد بود. کوشش برای برساختن جامعهای که بر ارزشهای انسانمحور مبتنی است و آرمانهای دموکراتیک و حقوقبشری را محترم میداند، بدون توجه به مسئلهی اقلیتها ناکام خواهد بود.
در این دفتر، مروری به مسئلهی مهاجران در ایران داشتهایم و بخشی کوتاه از تجربهی آنها را نیز مرور کردهایم. اقلیتی که «دیگری» و «بیگانه» تصور شده و خصوصاً در چهار دههی اخیر، امکانِ پذیرش در جامعهی ایران و حتی گاه برخورداری از حقوق اولیهی خود را نیز نداشته است.
خدیجه عباسی، مهاجر افغانستانی که در ایران به دنیا آمده است، اشاره میکند که از سال ۲۰۰۴ به بعد که برای مدتی ثبتنام افغانستانیها در مدارس ایران ممنوع شده بود، ناچار به ترک ایران شده است: «مثل خنجر از پشت خوردن بود؛ چون از کشوری طرد میشدیم که در آن به دنیا آمده بودیم و تنها جایی بود که در این دنیا میشناختیم و برایمان کشور مادری حساب میشد. آنجا بزرگ شده بودیم و همه را میشناختیم و تمام عمرمان آنجا بودیم، ولی ما را نمیخواستند و از ما خوششان نمیآمد و میگفتند که باید بیرون برویم. این حس خوبی نبود که تو را دارند بیرون میاندازند. همان زمان من سعی کرده بودم که حس افغان بودن را در خودم تقویت کنم. مخصوصاً در دبیرستان، این احساسات کمکم داشت برای من شروع میشد.»
دیدگاهی دارید؟