توضیحات
شاهدخت سرزمین ابدیت
«شاهدخت سرزمین ابدیت» نوشته ی آرش حجازی، است. کتاب تنها یک رمان ادبی نیست روایت مدرن دنیای مدور و مدون ماست.
دنیایی که از ازل تا ابد همه چیز در آن تکرار میشود، یک زندگی و یک تکرار، یک قصه و یک تکرار، یک شخصیت و یک تکرار، یک اسطوره و یک تکرار.
پوریا، دانشجوی زبان شناسی که مادر نابینایش را اخیراً از دست داده، باورش نمی شود که سرگذشت خانواده اش، کشورش، و نوع بشر، همانی باشد که برایش گفته اند. بنابراین برای یافتن گذشته ی حقیقی اش، نبردی را با واقعیت موهوم و دستکاری شده ای آغاز می کند که جامعه و پدر و مادرش سال ها به او تحمیل کرده اند. پرتوهایی از حقیقت، از روزنه هایی کوچک در دیوار زندگی روزمره، پوریا را در این نبرد کمک می کنند: ؛
سر مزار مادرش، با پیرمردی به نام پوریا آشنا می شود، که عشق زندگی مادرش بوده است. پیرمرد افسانه ی مرد جوانی را برای او می گوید که سفر درازی را برای یافتن شاهدخت زیبای سرزمین ابدیت آغاز می کند، اما در راه گم می شود و دختری نقابدار که از سرزمین ابدیت گریخته، به کمک او می آید تا از تمام موانع و آزمون ها برای رسیدن به سرزمین ابدیت، جنگل آتش، کوهستان خار، دشت تاریکی، اژدهای هفت سر، لوح آتشین و باغ گل سرخ بگذرد و به شاهدخت برسد…
دیدگاهی دارید؟