توضیحات
حجاب شرعی در عصر پیامبر
کتاب از سه جبهه در رد وجوب حجاب (به طور خاص پوشش مو برای زنان مسلمان غیر کنیز) استدلال میکند. به طور عمده آنچه دربارهی این کتاب چشمگیر است حجم و همچنین تحیرانگیز بودن شواهدی است که نویسنده رو میکند، نه شیوهی مناسب بیان و استدلالهای عقلی زیرکانه. دقیقاً به همین دلیل و از آنجا که من شیفتهی فکتها هستم نه استدلالها، این کتاب را دوست داشتم.
نویسنده ابتدا میکوشد نشان دهد که در سنت زمان پیامبر اسلام خبری از پوشش مو و حتی بسیاری از سایر اعضای بدن از جمله ساق پا و دست و گردن نبوده. حجم بالای داستانهایی که از منابع اسلامی دربارهی رواج برهنگی در زمان پیامبر میآورد شگفتآور است. حضور مردمانی که سراپا برهنه بودهاند، توصیههای مکرر پیامبر به افراد مختلف از جمله عموی خود حمزه که برهنه راه نروند، وضعیت فقر و نبود لباس کافی، توصیهی پیامبر به همه (مرد و زن) به پوشیدن دامنهای کوتاه برای پرهیز از فخرفروشی و گزارشهایی از این دست در کتاب فراوانند. به طور خاص، برخی روایات باورنکردنی هستند. مانند روایتی که در سندهای پرشمار آمده و در آن پیامبر اسلام زنانش را علیرغم اصرارهای آنان، از پوشیدن دامنی بلندتر از دو وجب منع میکند و اعتراض آنان دربارهی این که بالای زانویشان عریان میماند را جدی نمیگیرد. همچنین، روایات بوی این را دارند که علیرغم رواج عریانی، داشتن پارچهای روی سر به طور خاص بخشی از رسوم بوده (حتی پیش از اسلام) و در عین حال در مراسمهای عزا و مانند آن زنان سربرهنه و موپریشان در انظار میآمدهاند. روایتی از تهدید فاطمهی زهرا دختر پیامبر اسلام به حضور سربرهنه در شهر موجود است و در برخی منابع به نظر میرسد که این تهدید عملی نیز شده است. داستان سربرهنه شدن عامدانه و به نشانهی سوگ، به طور خاص دربارهی زینب پس از واقعه کربلا و همچنین دربارهی زنان بنیهاشم پس از شهادت امام علی نیز در منابع آمده است.
در ادامه، کتاب آیات و روایات را بررسی میکند. همان طور که آگاهان میدانند در قرآن خبری از تصریح دربارهی حجاب مو (و اکثر اعضای دیگر بدن) نیست و گذشته از آن کتاب تأکید میکند که در روایات صحیح از پیامبر اسلام نیز چنین چیزی پیدا نمیشود. در ادامه کتاب روایات امامان شیعه را نیز بررسی میکند و بر این واقعیت تکیه میکند که در کنار احادیث مؤید وجوب حجاب، احادیث خلاف آن نیز فراوانند. به نظر شخص من، چشمگیرترین حدیثها در این باره که پُرسَنَد و صحیحشمرده نیز بودند، یکی حدیثی بود که میگفت زن مسلمان آزاد میتواند سربرهنه نماز بخواند و حدیث دیگری که میگفت زن باید روسری بر سر کند مگر آن که روسریاش را پیدا نکند!
جبههی سوم در استدلالهای امیرحسین ترکاشوند نظر فقهای شیعه در طول تاریخ دربارهی حجاب است. به طور خلاصه او نشان میدهد که علاوه بر فتوای مشهور ابن جنید اسکافی که عورت زن و مرد را یکی میدانست و باقی بدن زن را جایز الکشف، فقهای مشهور دیگری نیز نظراتی غیر از نظر غالب فعلی داشتهاند. از آن جمله، مقدس اردبیلی احتمال به استحباب پوشش مو میداده و کسانی چون محقق سبزواری، صاحب مدارک و ملا احمد نراقی، دربارهی وجوب پوشش گردن و موی آویزان از سر مخالفت کردهاند. همچنین تاکید ترکاشوند بر این موضوع زیاد است که تا قرون متاخر، به طور کلی فقهای شیعه دربارهی وجوب یا عدم وجوب پوشش موی سر سخنی نمیگفتهاند
دیدگاهی دارید؟