توضیحات
آداب بی قراری
آداب بیقراری نام رمانی از یعقوب یادعلی است. این رمان که برندهٔ جایزهٔ بهترین رمان سال ۱۳۸۳ بنیاد گلشیری شدهاست موجب بازداشت نویسنده به اتهام توهین به قوم لر شد. از آنجا که رمان در روایتی واقعی و وهمآلود در نوسان است نمیتوان خط داستانی سرراستی از آن بازگو کرد.
رمان با این جمله شروع میشود:«خیلی ساده، مهندس کامران خسروی در یک سانحهٔ رانندگی کشته میشود.» این جمله از خاطر مهندس کامران خسروی میگذرد. او در ادارهٔ کشاورزی واحد آبخیزداری در شهری نزدیک دنا احتمالاً یاسوج به همراه همسرش، فریبا، زندگی میکرده است.
فریبا بعد از چهار سال زندگی در جایی دورافتاده او را ترک میکند و به خانهٔ پدرش در اصفهان میرود و از کامران میخواهد که انتقالی بگیرد و به اصفهان برود. کامران موفق میشود انتقالی بگیرد و خانهشان در یاسوج را به قیمت سیوپنج میلیون تومان بفروشد و در آغاز داستان با ساکی پر از پول و یک دست لباس و دبهای بنزین سر راه کارگری افغان، به نام گلشاه، را به منظور انجام کاری اجیر میکند و به سمت اصفهان حرکت میکند.
اما او نقشهٔ شیطانی کشیده است میخواهد در چای گلشاه مواد خوابآور بریزد و وقتی خواباش برد لباسهای خود را تن او کند و ماشین را به آتش بکشد و ته دره بفرستد تا همه گمان کنند او مرده است و بعد زندگی جدیدی را شروع کند. تمام رمان در همین جاده میگذرد با مرور خاطرات وهمگونهای از گذشته و آیندهٔ کامران در این گذشته صحنههای نسبتاً اروتیک ارتباط کامران با تاجماه همسر علیسینا، یکی از کارگران واحد کامران، مرور میشود.
دیدگاهی دارید؟