توضیحات
عقربها ، آهوها ، عقابها
بهرام حیدری نویسندهٔ بختیاری ایرانی است. او از نویسندگان نوگرای دهههای ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰ است و به همراه نویسندگان دیگری از جمله عدنان غریفی ناصر تقوایی، احمد محمود، احمد آقایی، منصور خاکسار، پرویز مسجدی، حسین رحمت، علی گلزاده، مسعود میناوی، ناصر مؤذن، محمد ایوبی، پرویز زاهدی و نسیم خاکسار از شکلدهندگان داستاننویسی جنوب است.
بدون شک، بهرام حیدری را باید یکی از معدود نویسندگان آوانگارد در زمینهٔ ادبیات روستایی–اقلیمی ایران به حساب آورد. یکی از نسل کمیاب و گمشده، که همواره ناشناس و گمنام باقی ماند و به خاطر خاستگاه طبقاتی و ذهنیت خاص و بیپروایِ خویش که خیلیها را خوش نمیآمد، نتوانست در اذهان و قلوب بسیاری از روشنفکران آن زمان، راهی بیابد. حتی در زمانی که کتاب «لالی» وی به همراه کتاب «نان و گل» نسیم خاکسار به عنوان بهترین مجموعه داستانهای سال ۱۳۵۸ شناخته شدند، او هنوز گمنام بود و شاید جامعهٔ ادبی آن زمان، به خاطر نثر و فضاهای داستانیاش، نتوانست او را تاب بیاورد و به خاطر بسپارد.
شروع کتاب:
بیرون آشپزخانه بطرف در آهنی بزرگ و سبز رنگ قدم بر می داریم. مرادی می گوید:” اینجا غیر از اتاقه، به کسی کار نداشته باشین، هرجور آدمی هست…” . می دانم دارد به من می گوید.
زندانبان می رسد و در را باز می کند. پشت سر مرادی، پایین پله های زیر در، به فضای نامحرم حیاط پا می گذاریم که آفتاب در آن پهن است. می کوشم جلوی لبخندی را که آمده است و رد نمی شود بگیرم و چشمم به ایرج می افتد و میبینم لبهای درشت او هم با لبخند سر و کار پیدا کرده…
دیدگاهی دارید؟