توضیحات
شیعی گری
شیعیگری با نام دیگر بخوانند و داوری کنند کتابی نوشته شده از احمد کسروی است که به خردهگیریهایی به کیش شیعه میپردازد. شیعیگری یکی از سهکتاب کسروی (دو کتاب دیگر بهائیگری و صوفیگری) در خردهگیری بر آنچه که بددینی میخواند است.
این کتاب در زمان زندگانی کسروی جنجالهای فراوانی را برانگیخت و حتی کار به دادخواهی او در دادگاه کشید؛ ولی پیش از طی کامل مراتب قانونی و صدور حکم، چند تن از مراجع تقلید شیعه با فتاوا و حمایتهای آیت الله خویی، آیت الله عبدالحسین امینی، آیت الله حسین قمی آیتالله بروجردی، آیتالله صدر پدر امام موسی صدر و آیت الله روحالله خمینی (از روحانیون شیعه) و به سرکردگی نواب صفوی کسروی را در دادگاه به ضرب چاقو به قتل رسانیدند.
رسول جعفریان، ضمن «ورقپاره» خواندن «شیعهگری»، آن را یکی از تندترین و افراطیترین نوشتهها ضدّ مذهب تشیع در ۵۰ سال پیش از دههٔ بیست شمسی میخواند. وی کسروی و سید علیمحمد باب را شبیه به هم اما با تفاوتهایی در «فضا و هوا» و دارای برانگیختگی میداند.
رسالهٔ «داوری کنید» همان «شیعهگری» است که پس از ممنوعیت «شیعهگری» با افزودن تغییرات و تحت نامی جدید به چاپ رسید. برخی از دیدگاههای کسروی که در این کتاب نگارش شدهاند به صورت خلاصه به شرح زیر است:
- وی پیدایش مذهب شیعه را از زمان بنیامیه میداند.
- وی نخستین آلودگی مذهب شیعه را بدگویی تندروانشان از ابوبکر و عمر و عثمان به دلیل پیشی گرفتن بر علی در خلافت میداند. به عقیده وی جعفر امام ششم شیعیان اولین کسی بود که لفظ امام را ساخت، و برای گرفتن «خمس» و «مال امام» گفت که باید خلیفه از طرف خدا باشد و از ترس نام خلیفه را به امام تغییر داد.
- وی گفته امامان شیعه را در مورد اینکه «معنی قرآن را جز ما نداند و هر کس نداند باید از ما بپرسد» و «هر کس امام زمان خود را نشناسد بیدین از دنیا رفتهاست» را جز «لاف زدن» و «گزافه گفتن» نشمردهاست؛ و گویندهاش را بیدین و خدانشناس میداند.
- به اعتقاد وی «در شیعیگری دلیل خواستن و چیزی را به داوری خرد سپردن از نخست نبوده و کنون هم نخواهد بود».
- وی میگوید عثمان بن سعید چنین گفته و رابطه خود با امام زمان را چنین دانسته: «آن امام مرا میانه خود و مردم میانجی گردانده. شما هر سخنی میدارید به من بگوئید و هر پولی میدهید به من بدهید.»
وی خردههائی به شیعیگری میگیرد که گزیدهای از آنان را ما اینجا میآوریم، از جمله:
- «بنیاد شیعیگری بر آنست که خلیفه بایستی از سوی خدا برگزیده شود نه از سوی مردم. ما میپرسیم: دلیل این سخن چه بوده؟ کتاب اسلام قرآن میبود، آیا در کجای قرآن چنین گفتهای هست؟ چگونه تواند بود که چنین چیزی باشد و در قرآن یادی از آن نباشد؟»
«چه شد که دلبستگی شیعیان قزوین به اسلام و دستورهای پیغمبر اسلام بیشتر از دلبستگی یاران پیغمبر گردید؟ آن مردانی که در راه پیغمبر و دین او از جان گذشته و آن همه گزندها دیده بودند، چه شد که به اندازه ملایان شکم پرست ایران به دستورهای پیغمبر ارج نمیگزاردند؟!»
دیدگاهی دارید؟