توضیحات
پست جنوب
«پست جنوب» رمانی نوشته آنتوان دو سنت اگزوپری(۱۹۴۴-۱۹۰۰)، خالق «شازده کوچولو» است.
او مردی متفکر بود و آثار او حاکی از تجربههای شخصی است، تخیلهای نویسندهای انسان دوست که در دنیای وجدان و اخلاق به سر میبرد و فلسفهاش را از عالم عینی و واقعی بیرون میکشید.آنتوان در ۲۱ سالگی به عنوان مکانیک در نیروی هوایی فرانسه مشغول به کار شد. در سال ۱۹۲۳ بعد از اتمام خدمت سربازی قصد داشت به زندگی معمولی خود بازگردد و حتی مدتی نیز به کارهای گوناگون پرداخت، ولی بالاخره با راهنمایی و اصرار یکی از فرماندهان نیروی هوایی که سخت به او علاقمند بود، به خدمت دائمی ارتش در آمد.
بعد با پروازهای بسیارش به سرزمینهای گوناگون و میان ملتهای مختلف با زیباییهای طبیعت، چشماندازهای متنوع جهان و جامعههای گوناگون آشنا شد و طبع حساس و نکته سنجش بیش از پیش الهام گرفت و از هر خرمنی خوشهای یافت. سالها در راههای هوایی فرانسه-آفریقا و فرانسه-آمریکای جنوبی پرواز کرد. در ۱۹۲۳ پس از پایان خدمت نظام به پاریس بازگشت و به مشاغل گوناگون پرداخت و در همین زمان نویسندگی را آغاز کرد.
آنتوان جوان به دختر زیبایی دل بسته بود که خانواده او به سبب زندگی نامنظم و پرحادثه هوایی با ازدواج آن دو مخالفت کردند. نشانهای از این عشق را در «پست جنوب» میتوان دید. برنیس خلبانی است که درگیر رابطهای احساسی با زن جوانی میشود که پس از مرگ تنها فرزندش، قادر به تحمل خانه و همسرش نیست: زمین، ازاین بالا، عریان و بی جان بنظر می رسد؛ هواپیما فرود می آید و زمین جامه می پوشد. بیشه زاران عرصه زمین را پوشانده اند.
دره هاو تپه ها در پهنه زمین تلاطمی بپامی دارند. براستی که زمین نفس می کشد. کوهی که اوبرفرازش پرواز می کند، مانند سینه غولی دراز کشیده است؛ غولی که اعضا وجوارحش بادکرده است. او نزدیک می شود. جریان امور همچون سیلابی درشتاب است.
این جهان یکپارچه درگریز است. افقی روشن درختان وخانه ها وروستاها را از هم جدا می کند. اودر پشت سرش، تا انحراف گاه به آنها چشم می دوزد. سرزمین آلیکانت بالا وپایین می آید وسرانجام سر جایش قرار می گیرد، چرخ ها برروی این سرزمین بوسه می زنند و لحظه به لحظه بآن نزدیک می شوند…
دیدگاهی دارید؟