توضیحات
خاک غریب
شرح پشت جلد :
آن روز …..
قطره ی اشکی از گوشه ی چشمانم سر خورد و شوری آن گوشه ی لبانم را گزید .
ناخواسته دلم فرو ریخت و نگرانی وجودم را فرا گرفت .
تو هم یکی از دختران این سرزمین بودی که چون بسیاری دل به عشقی ناشناخته سپردی :
در آن سوی آب ها و خاک ها ، آبی ناشناخته و خاکی غریب!
و با هزار امید بار سفر بستی و رفتی و من ملندم و دل نگرانی هایم ….
دل نگرانی هایی که شاید به خطا نبودند!
خلاصه داستان :
داستان درباره ی دختری است به اسم شیوا که از نوجوانی عاشق پسر عمه اش ارشیا بوده و ارشیا نیز او را می خواسته اما زمانی که ارشیا برای ادامه تحصیل به خارج از کشور میرود عمه شیوا با هزار حیله و فریبدشیوا را راضی به ازدواج با بابک پسر یکی از اقوام دور پدری می کند
چون تحصیلات شیوا از دیپلم بیشتر نبوده و عمه شیوا را لایق پسر خود نمی دانست ، ازدواج شیوا و بابک که از همان اول اشتباه بوده بیش از ۲ سال دوام نمی آورد و آنها از هم جدا می شوند که همین امر باعث اشتباه شیدا در زندگی خود می شود زندگی که سراسر معماست و چون شیدا در کشور سوئد زندگی می کند کسی از راز زندگی او مطلع نمیشود تا اینکه شیوا که به این قضیه مشکوک شده بود به کشور سوئد سفر کرده و خیلی تصادفی با فراز آشنا میشود که این آشنایی در آینده شیدا تاثیر زیادی می گذارد و هردو نسبت به یکدیگر احساس عجیبی دارند حسی مثل …………… عشق .. شیدا که تا به آنروز کامران شوهر شیدا را ندیده بود با دیدن او شوکه میشود و …
دیدگاهی دارید؟