توضیحات
آب انبار
آبانبار از آثار داستانی هوشنگ مرادی کرمانی است که در سال ۱۳۹۲ چاپ و منتشر شد و در سال ۱۳۹۷ به چاپ هفتم رسیدهاست.
این داستان دربارهٔ شاگردان مکتبخانه شهری است که آبانبار دارد و توسط انتشارات «معین» منتشر شدهاست.
در ابتدای کتاب میخوانیم: «شیخ با دو دست قبایش را چسبیده بود و میدوید. نعلینهایش را روی زمین لخولخ میکشید، میدوید و با خود میگفت: «چه میشنوم، از مکتب بانگ سگ میآید! وای بر من. ما کودک بودیم، اینها هم کودکاند. تازه جوانان را میگوییم کودک، آنان همچنان کودک ماندهاند. شاید این شیطنتها خصلت تشکچهی مکتب است.»
جماعتی کم، همپای شیخ بودند:
– یا شیخ، مکتب در همسایگی ماست. گاه و بیگاه از آن صدای عوعو میآید.
– گمانم وقتی نیستید کودکان سگبازی میکنند؛ دور از چشم شما.
شیخ کف بر لب آورده بود. پیشانیاش غرق عرق بود، حرص میخورد…»
دیدگاهی دارید؟