توضیحات
مرگ آرتمیو کروز
رمان «مرگ آرتیمو کروز» نوشتهی «کارلوس فئونتس» را «مهدی سحابی» به فارسی برگردانده است. ناشر دربارهی این اثر آورده است: «مرگ آرتمیو کروز یکی از بهترین نمونههای جریان سیال ذهن در ادبیات آمریکای لاتین است.
بخش اعظم رمان متشکل از گفتار درونی و ذهنی و شرح حال راوی است. ذهن او مدام در رفت و برگشت است و وقایع مربوط به دوران انقلابیگری و چگونگی فاصله گرفتن او را از آرمانهایش به تصویر میکشد.
بخشهایی از رمان به نقد تفکرات کلیسایی میپردازد که جستوجوی حق و عدالت را نوعی ناشکری میداند و میگوید نسبت به آنچه وجود دارد باید راضی بود چراکه زندگی کوتاه است و نباید دنبال افکار بلندپروازانه رفت.
کارلوس فوئنتس در این رمان ضمن نقد شرایط پس از انقلاب مکزیک، تفکرات محافظهکارانه کلیسایی را نیز نقد میکند. فوئنتس میتوانست فقط به خاطر رمان مرگ آرتمیو کروز جایزه را ببرد.»
در بخشی از داستان میخوانیم: «من، بیدار میشوم. تماس این جسم سرد با اندامم بیدارم میکند. نمیدانستم که آدم گاهی بیاختیار ادرار میکند. چشمانم را بسته نگه میدارم. نزدیکترین صداها را هم نمیشنوم. اگر چشمانم را باز کنم میتوانم بشنوم؟… اما پلکهایم سنگین و انگار از سرب است، گویی لایهای از مس روی زبانم نشسته، در گوشهایم انگار چکش میکوبند. هوایی که فرو میبرم آکنده از نوعی… نوعی نقرهی زنگزده است. این همه، فلزیاست. معدنیاست. بیاراده ادرار میکنم.»
کارلوس فوئنتس (۲۰۱۲-۱۹۲۸) یکی از سرشناسترین چهرههای ادبیات معاصر مکزیک است. مرگ آرتیموکروز، آئورا، پوست انداختن، گرینگوی پیر، نبرد، درخت پرتقال، سر هیدرا و… از آثار اوست.
دیدگاهی دارید؟