توضیحات
فرود عقاب ها
جنگ جهانی دوم به عنوان یکی از وحشتناکترین و خونینبارترین جنگهای صورت گرفته در طول تاریخ بشر شناخته شده است. طی این جنگ حدود سی کشور و صد میلیون انسان درگیر شدهاند و تخمین زده شده بیش از هشتاد میلیون انسان نظامی و غیرنظامی جان خود را از دست دادهاند. این واقعه غمانگیز که بازی سیاسی و قدرتنمایی ابرقدرتهای جهان بود دستمایه بسیاری از نویسندگان و سینماگران شد.
نویسندگان بسیاری براساس تجربه خود از این جنگ دهشتناک کتابهای جنایی و هیجانی زیادی را به نگارش درآوردهاند. آنها با نوشتن آثاری با درونمایهی جنگ تصویری از این دوران شش ساله به جا گذاشتهاند تا بتوانند بخش کوچکی از این واقعهی ناگوار را در تاریخ ثبت کنند.
کتابهایی که در این دوران یا براساس جنگ جهانی نوشته شدهاند نشاندهندهی جنایات، حملات و برنامههای سیاسی حکومتهاست که بسیاری از چهرههای آن نظیر هیتلر برای همه آشناست. جک هیگینز نویسندهی انگلیسی خود در دوران جنگ زندگی کرده براساس تجربهاش داستانهای بیشماری در این زمینه خلق کرده است. کتاب فرود عقاب یکی از آثار ماندگار جک هیگینز است که داستان جنایی دزدیده شدن وینستون چرچیل در طول جنگ است.
کتاب فرود عقاب با نام اصلی (The Eagle Has Landed) در سال ۱۹۷۵ دوم منتشر شد. فرود عقاب برجستهترین اثر جک هیگینز که در طول جنگ جهانی تنظیم شد حدود ۵۰ میلیون نسخه از آن تا امروز به فروش رفته است. نویسنده، این کتاب را در طول جنگ جهانی دوم براساس داستان واقعی نوشته است. داستان کتاب در مورد یک عملیات جنایی است که طی آن قرار است «وینستون چرچیل» ربوده شود. «وینستون چرچیل» سیاستمدار و نویسندهی برندهی جایزه نوبل ادبی سال ۱۹۵۳، حدود ۱۰ سال نخستوزیر بریتانیا بوده و چهرهای شاخص در بین مردم بریتانیا است. نقش پررنگ او در کتاب سبب شده است علاوهبر علاقهمندان به داستانهای جنایی و جاسوسی طرفداران سیاست و تاریخ نیز جذب داستان کتاب فرود عقاب شوند.
در داستان فرود عقاب، در حالیکه «وینستون چرچیل» در ویلای نورفولک تعطیلات آخر هفته خود را میگذراند به «هاینریش هیلمر»، فرماندهی کل نیروهای پلیس پیامی با مضمون «عقاب فرود آمد» فرستاده میشود. این پیام نشان دهندهی فرود چتربازان آلمانی در ۶ نوامبر سال ۱۹۴۳ است. واحد کوچکی از چتربازان آلمانی که برای ربودن «وینستون چرچیل» عازم شده بودند در امنیت و سلامت در خاک انگلستان فرود میآیند و ادامه داستان رقم میخورد.
این رمان اولین بار در سال ۱۳۶۵ توسط نادر صادقی با نام «فرود عقابها» و دومین بار در سال ۱۳۸۹ توسط مجتبی عبدالله نژاد نام «فرود عقاب» به فارسی برگردانده شده است.
بر اساس این کتاب در سال ۱۹۷۶ فیلمی به کارگردانی جان استرجس و بازی مایکل کین، دانالد ساترلند و رابرت دووال ساخته شد که موفقیت مالی خوبی به دست آورد و سبب شد تا دو کتاب دیگر هیگینز با نامهای فرار به آتن(۱۹۷۹) و زمرد سبز(۱۹۸۱) به فیلم برگردانده شود.
در بخشی از آغاز کتاب میخوانیم: «از دروازه گورستان کلیسا که رد شدم، دیدم یک نفر گوشه گورستان مشغول کندن قبر است، این صحنه را خوب یادم هست چون انگار همه اتفاقات بعدی از اینجا شروع میشد. پنج یا شش کلاغ مثل توده ابری سیاه از روی درختان راش سمت غرب کلیسا به هوا برخاستند و خشمگین رو به هم آواز دادند. باران تندی میبارید و به خاطر همین یقه بارانیام را بالا داده بودم و راهم را از میان سنگ قبرها باز میکردم و به طرف آن قبر میرفتم. کسانی که آن اطراف بودند، همه با صدای آرام نجوا میکردند، فهمیدن اینکه چه میگویند برایم سخت بود. خودم را از برابر خاکی که با بیل به طرف من ریخته میشد کنار کشیدم و به سمت توده خاک تازه رفتم و آن را نگاه کردم. گفتم: روز بدی است برای این کار. سر بلند کرد و به بیل تکیه داد. پیرمردی بود با کلاه بیلبه و کت و شلوار پاره پوره گلآلود و جبه تیرهرنگ که روی شانهاش انداخته بود. گونههای گود و فرورفته و تهریش جوگندمی داشت. چشمهایش مات و نمناک بود. دوباره سعی کردم سر حرف را باز کنم…»
دیدگاهی دارید؟