توضیحات

مسافرت به کره ماه

در کتاب سفر به کره ماه با بدفورد آشنا می شویم. او نمایشنامه نویسی بسیار کنجکاو است که با فردی به نام گارو آشنا می شود. کمی بعد متوجه می شود گارو در آزمایشگاهش مشغول انجام تحقیقات محرمانه است و در تلاش است تا چیزی بسازد تا به وسیله آن به ماه سفر کند.
بد فورد و گارو موفق می شوند تا کره ای را بسازند که به سمت ماه می رود. آن ها در سفرشان به ماه موجوداتی جالب و غیرعادی می بینند. در یکی از سفرها بد فورد به تنهایی به زمنی برمی گردد و پیام هایی از گاور که هنوز در ماه است دریافت می کند. این پیام های حاوی اطلاعاتی درباره موجودات فضایی است. اما آخرین پیغامی که گارو می فرستد، هرگز به زمین نمی رسد…

از متن کتاب:
پنجره اتاقی که من در آن کار می کردم، به باتلاقی باز میشد. از همین پنجره بود که من برای اولین بار چشمم به آقای گاور افتاد. آفتاب غروب کرده و هوا تاریک روشن بود که من این مرد کوتاه قد و تقریبا مسخره را دیدم. او مرد کوتاه و چاقی بود که همیشه کلاهی بر سر داشت و پالتو می پوشید. در تمام اوقات شلوار و جوراب دوچرخه سواری در پایش بود و من علت این را نمی دانستم چون او اصلا دوچرخه سواری نه تنها بلد نبود بلکه از آن تا حدی هم بدش می آمد. در موقع حرف زدن و مواقع دیگر همیشه با دست و بازو و صورتش، ژستهای عجیب و غریبی می آمد…