همواره در سراسر دنیا بسیاری از زنان، حداقل یک بار، در عمرشان مورد آزار و اذیت قرار می گیرند و یا از طرف مردی تهدید می شوند. این پدیده ی خشونت بار از تهاجم زبانی گرفته تا ضرب و شتم فیزیکی را در بر می گیرد.

در بیشتر موارد زنانی که قربانی این حوادث شده اند برای حفظ زندگی خود از حق خود می گذرند و سکوت در پیش می گیرند تا به این ترتیب هویتی را که جامعه برایشان تعریف کرده است حفظ کنند و یا به دلیل احساس ناامنی از سوی کسی که مورد آزارشان قرار داده مهر سکوت بر لب می زنند و این داستانی است که به صورتهای مشابه در جوامع مختلف در سراسر دنیا رخ می دهد. در بسیاری از این موارد خشونت از طرف کسی اعمال می شود که مورد اعتماد و اطمینان بوده و همین موضوع به عمق فاجعه می افزاید.

شخصیت های اصلی داستان در هر سه رمان دو نفرند. یک مرد روزنامه نگار میانسال و ماجراجو به نام که روزنامه ای به نام “هزاره” را منتشر می کند و یک دختر جوان که با وجود لج خلقی های رفتاری و ناسازگاری هایش با دیگران شخصیت جالبی او خوره کامپیوتر و هکری ست فوق العاده است که فراز و نشیب های زندگی اش در گذشته روی روح و روانش سایه انداخته است.در رمان «دختری که رازی کهنه را فاش کرد» این دو شخصیت طی ماجراهایی به دلیل مهارت هایی که دارند در کنار یکدیگر قرار گرفته و با کمک هم می کوشند یکسری مفاسد دولتی و یا خلافکاری های شرکتهای بزرگ را آشکار کنند.
رمان از طرحی پیچیده و ساختاری محکم برخوردار است و با ضرب آهنگی تند و پرکشش روایت می شود. شخصیت پردازی ها قوی و فضاها به شکلی زنده ترسیم شده اند. اتمسفر حاکم بر رمان تیره و دلالت بر فضای توام با فساد و بی عدالتی دنیای مدرن دارد. آشنایی اینگ لارسون با قواعد ژانر پلیسی جنایی و استفاده هوشمندانه او از این قواعد گاه با آشنایی زدایی و بازی با قواعد این ژانر برخوردار است که همگی دست به دست داده اند که رمانی فراموش نشدنی خلق شود.

هر چند فاصله محسوسی میان بخش های مختلف این سه گانه وجود ندارد. اما جذابیت و ظرافت های داستانی رمان حاضر که شخصیت های اصلی در آن معرفی و پرورش می یابند تا اندازه ای بیشتر از بخش های دوم و سوم این رمان به نظر می رسد.