توضیحات
آخرین پدرخوانده
این کتاب، در واقع دنباله رمان((پدرخوانده)) است که در آن نوجوانی به نام ((دون ویتوریو)) به سبب به قتل رساندن پدر و مادرش ناگزیر در نیویورک رحل اقامت میافکند، به تدریج بالنده میشود و یک گروه مافیایی را تشکیل میدهد و سرانجام در یکی از درگیریها پسر بزرگش کشته میشود و بدین ترتیب زندگی او نیز با مرگ خاتمه مییابد، ولی فرزند کوچکش جای او را میگیرد و…اما رمان حاضر این گونه آغاز میشود :
((روز یکشنبه نخل یک سال پس از جنگ بزرگ علیه خاندان ((سنتیدیو))، ((دون دومینیکو کلریکو)) در جشن تعمید نوه و خواهرزادهاش مهمترین تصمیم عمر خود را گرفت .
او((آلفرد گرونولت)) صاحب هتل((زانادو)) در لاسوگاس و ((دیوید ردفلو)) معمار امپراتوری عظیم موادمخدر در امریکا را به همراه سران بزرگترین خانوادههای مافیایی آمریکا، که همه با او دمخور و شریک بودند به این جشن دعوت کرده بود .پر صلابتترین رئیس مافیا در سراسر آمریکا، دون کلریکو به ظاهر تصمیم داشت از اریکه قدرت خود به زیر آید .زمان آن رسیده بود که نقش دیگری بازی کند .
هم چنان که قدرت عریان خطرناک است، دور شدن از قدرت نیز در نفس خود میتواند خطرآفرین باشد .دون کلریکو باید این کار را با مهارتی خوش آهنگ، موزون و آزادمنشانه انجام دهد و برای این کار مقر حکومت خودش را برگزیده بود)) .
ماریو پوزو نویسنده آمریکایی سیسیلیالاصل و خالق پدرخوانده با نوشتن این داستان به نقد جامعه آمریکا پرداخته است. او در رمان “آخرین پدرخوانده” هم همان راه را ادامه داده است؛ با این تفاوت که نگاه پوزو در این رمان وسیع تر و واقع بینانه تر است. آخرین پدر خوانده داستان انسانهایی است که در دنیای مدرن به فصای سنتی و خانوادگی خویش وفادارند و به احترام ، کار ، سادگی و شرف ایمان دارند و بر پایه آن نظمی را بنا نهاده اند که هرکس از آن تخطی کند سزای خیانت خود را می بیند.
دیدگاهی دارید؟