0

 

سنگ صبور


این کتاب را به کتابخانه مورد علاقه خود بیفزایید.

توضیحات

سنگ صبور

«سنگ صبور» نوشته عتیق رحیمی، نویسنده فرانسوی-افغان و برنده جایزه کنگور ۲۰۰۸ است. این کتاب نگاهی داستانی دارد به زندگی زنان افغانستان در دوران حکومت طالبان. در سال ۲۰۱۲ بر اساس این کتاب فیلمی به همین نام توسط کشور افغانستان و فرانسه ساخته شد که نماینده این کشور در بخش بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان در مراسم اسکار بود.

در فرهنگ عامه ی ایران، رمان سنگ صبور، نام سنگی سیاه و جادویی است که گرفتاری و مشکلات افرادی که با آن درد دل می کنند را به خود جذب می کند. اعتقادی وجود دارد مبنی بر این که روزی که این سنگ با جذب بیش از حد درد و رنج انسان ها منفجر می شود، روز پایانی دنیا خواهد بود.
اما در رمان سنگ صبور، رمان سنگ صبور، مردی مرگ مغزی است که با گلوله ای در گردنش در بستر خود دراز کشیده است.  همسرش با او و در کنار بسترش زندگی می کند. اما این زن به دلایلی از او دل چرکین است.
این کتاب نگاهی داستانی دارد به زندگی زنان افغانستان در دوران حکومت طالبان. در سال ۲۰۱۲ بر اساس این کتاب فیلمی به همین نام توسط کشور افغانستان و فرانسه ساخته شد که نماینده این کشور در بخش بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان در مراسم اسکار بود.

در بریده‌ای از کتاب می‌خوانیم:
او نفس می‌کشد، جلوتر می‌رود و دولا می‌شود تا چشم‌هایش را بهتر ببیند. آن‌ها باز هستند. غبار سیاه بر آن‌ها نشسته، با گوشه‌ی آستین آن‌ها را تمیز می‌کند، قطره را برمی‌دارد و در چشم‌ها می‌چکاند: یک، دو. یک، دو.
به آرامی صورت مرد را لمس می‌کند تا دوده‌ها را تمیز کند. سپس بی‌حرکت سر جای خود می‌ماند. در حالی‌که اضطراب بر شانه‌هایش سنگینی می‌کند، با همان آهنگ نفس‌های مرد و مثل همیشه نفس می‌کشد.
صدای سرفه‌های خشک و پی‌درپی زن همسایه، سکوت سپیده‌دم خاکستری را می‌شکنند. زن سرش را به سوی آسمان زرد و آبی پرده می‌گرداند. بلند می‌شود و در حالی که خرده شیشه‌ها زیر پایش خرد می‌شوند به سوی پنجره می‌رود. از میان روزنه‌های پرده، در پی زن همسایه است. فریادی بلند از سینه‌اش جدا می‌شود. با عجله به سوی در می‌رود و از راهرو خارج می‌شود اما صدای کرکننده‌ی یک تانک مانع از حرکت او می‌شود. سرگردان و حیران بازمی‌گردد. «… در حیاط خراب شده! دیوارهای همسایه…» صدای وحشت‌زده‌اش در میان صدای زنجیر تانک گم می‌شود. نگاهش دوباره اتاق را جستجو می‌کند و روی پنجره خیره می‌ماند. نزدیک پنجره می‌شود، گوشه‌ی پرده را کمی کنار می‌زند و با ناله می‌گوید: «نه، نه، این دیگه نه!»…

توضیحات تکمیلی

نویسنده

عتیق رحیمی

مترجم

سیامند زندی

تعداد صفحات

120

حجم (مگ)

1

نوع فایل

تایپ شده

شناسنامۀ کتاب

کتابخانه فانوس

دیدگاهی دارید؟