توضیحات
بازمانده روز
بازماندهٔ روز (به انگلیسی: The Remains of the Day) سومین کتاب نوشتهٔ کازو ایشی گورو نویسندهٔ انگلیسی-ژاپنی است که در سال ۱۹۸۹ موفق شد جایزه بوکر را از آن نویسندهاش کند.
همانند دو رمان پیشین ایشیگورو، بازمانده روز هم از زبان اول شخص روایت میشود. آقای استیونز، راوی داستان، سرپیشخدمت خانهای اشرافی در انگلستان است که خاطرات زندگی گذشتهاش را در خلال اتفاقاتی که هماکنون روی میدهد بازگو میکند. قسمت عمده داستان به رابطه حرفهای و مهمتر از آن عاطفی استیونز با یکی از همکاران قدیمش، خانم کنتن سرخدمتکار خانه میپردازد.
ایشی گورو در سال ۲۰۱۴ در یادداشتی نوشت که پیشنویس بازماندۀ روز را در چهار هفته نوشته است. او در این یادداشت از دو منبع کوچک الهام خود نیز نام برده است؛ فیلم مکالمه و شخصیتی که جین هکمن نقش آن را بازی میکند، و ترانۀ آغوش رابی از تام ویتس.
خلاصه داستان
بازمانده روز داستان آقای استیونز سرپیشخدمتی انگلیسی است که زندگی خود را وقف خدمت وفادارانه به لرد دارلینگتون کردهاست. داستان با رسیدن نامهای از یک همکار قدیمی شروع میشود. در این نامه خانم کنتن از زندگی زناشویی خود میگوید که استیونز آن را حمل بر نارضایتی او از ازدواجش میکند.
همزمان با رسیدن نامه موقعیتی برای استیونز پیش میآید که بتواند به بهانه تحقیق دربارهٔ استخدام مجدد خانم کنتن، دوباره برگردد سراغ رابطهای که زمانی آن را بسیار دوست میداشتهاست. ارباب جدید خانه، آمریکایی ثروتمندی به نام فارادی او را تشویق میکند که ماشین را بردارد و برود به مرخصیای که بیشک استحقاقش را دارد.
این سفر فرصتی میشود برای استیونز که وفاداری تزلزلناپذیرش به لرد دالینگتون، معنای و مفهوم «تشخص» و حتی رابطه خودش با پدرش را مورد بازاندیشی قرار دهد. دست آخر، استیونز مجبور میشود که به مفهوم واقعی رابطهاش با خانم کنتن بیندیشد. هر چه کتاب پیش میرود نشانههای عشق خانم کنتن به آقای استیونز، و تمایل متقابل او، آشکار میشود.
در سالهای پیش از جنگ جهانی دوم، زمانی که این دو دوشادوش هم کار میکنند، از اعتراف به عشقشان نسبت به یکدیگر طفره میروند. تمام مکالمههایی که یادآوری میشوند نشان از رابطهای حرفهای دارند که گاهی به مرز عشق و علاقه نزدیک میشوند اما هرگز از آن عبور نمیکنند.
بعداً مشخص میشود که خانم کنتن بیست سالی است که ازدواج کرده و حالا دیگر نه خانم کنتن که خانم بن خوانده میشود. خانم بن اعتراف میکند که گاهی به این فکر میکند که زندگی با آقای استیونز چگونه میتوانست باشد اما حالا دیگر شوهرش را دوست دارد و در انتظار تولد اولین نوهاش است. استیونز به فرصتهای از دسترفته میاندیشد، هم با خانم کنتن و هم با اربابش لرد دارلینگتون. در پایان داستان، استیونز به آنچه از روز بازمانده میپردازد که اشارهای است به آینده او در خدمت به آقای فارادی.
به فارسی
بازمانده روز به ترجمهٔ نجف دریابندری توسط نشر کارنامه در ایران منتشر شدهاست.
فیلم
در سال ۱۹۹۳ فیلم سینمایی ساخته شده از روی این کتاب با شرکت آنتونی هاپکینز و اما تامسون در هشت رشته نامزد دریافت جایزه اسکار شد.
دیدگاهی دارید؟