توضیحات
دریا
“مکس موردون”، مورخ تاریخ هنر، پس از شکست در آخرین کار تحقیقاتیاش تصمیم میگیرد به روستایی برگردد که در کودکی تعطیلات خویش را در آن سپری کرده است. خانوادهی “گریس” نیز در آن تابستان به آن حوالی آمده و در ویلایی ساکن شدهاند.
خانوادهی آنها شامل پدر، مادر، دختر و پسری دوقلو و یک معلم سرخانه است. این فرزندان دوقلو که همسن و سال مکس هستند، توجه او را به خود جلب میکنند. “مایلز” پسر لال خانواده و “کلوئه” دختری به واقع شیطان است. مکس تصمیم به دوستی و ارتباط با آنها گرفته و به همین دلیل با احتیاط به آنها نزدیک میشود.
خانواده با علاقه و محبت پذیرای مکس میشود و او ساعات خوش بسیاری را با آنها سپری میکند. تا روزی که دوقلوها با یکدیگر به قصد شنا وارد آب شده و دیگر بازنمیگردند. دختر جوان که معلم و پرستار آندو است وارد آب شده و کاری از دستش برنمیآید و تنها پس از مدتی جنازهی دو کودک به ساحل آورده میشود.
مکس در این تعطیلات، سالها پس از آن ماجرا، و در همان ویلا که اکنون به هتلی کوچک تبدیل شده به یادآوری خاطرات پرداخته و در پایان متوجه میشود دوشیزهی پیر مسئول هتل، همان معلم جوان خانوادهی گریس است که پس از آن واقعه نتوانسته حقیقت را به خوبی قبول کرده و ترجیح داده سالهای باقیماندهی عمرش را در آنجا بگذراند.
جان بنویل، در این رمان درخشان که در مورد عشق، فقدان و قدرت غیرقابل پیش بینی حافظه است، شخصیت اصلی داستانش یعنی مکس موردن را به ما معرفی می کند؛ مرد ایرلندی میان سالی که به شهر ساحلی دوران تعطیلات تابستانی کودکی اش بازگشته است تا با غم از دست دادن همسرش کنار آید.
این سفر همچنین، بازگشت به مکانی است که او برای اولین بار خانواده ی گریس را ملاقات کرد؛ افرادی که با آن ها برای اولین بار، بی مقدمگی عشق و مرگ را تجربه کرده بود. موضوعی که مکس درباره ی گذشته و اثرات محو نشدنی اش بر خود متوجه می شود، در مرکز توجه این رمان مرثیه وار و درخشان قرار دارد. رمان دریا جزء بهترین آثار نویسنده ی چیره دست خود است.
برنده جایزه بوکر ۲۰۰۵
دیدگاهی دارید؟