توضیحات
آهنگ برنادت
فرانتس ورفل یک از بزرگترین نویسندگان آلمانی زبان قرن بیستم است. وی بود در سال ۱۸۹۰ در پراگ در خانوادهای یهودی متولد گردید و در فاصله جنگ دو جهانی، وی و توماس مان و اشتفان تسوایگ کانون ادبی معروفی داشتند که از مهمترین مراکز ادبی آلمان بشمار میرفت و آثاری که مرود قبول این کانون قرار میگرفت در همه آلمان با استقبال مواجه میشد. در آغاز جنگ جهانی دوم، ورفل از راه فرانسه به آمریکا رفت و تا پایان جنگ در آمریکا ماند و در کالیفرنیا در سال ۱۹۴۵ درگذشت.
اثر معروف وی «آواز برنادت» است که فیلمی به همین نام تهیه و به نمایش گذاشته شدهاست. آثار این نویسنده در زبان آلمانی ارج و ارزش فراوانی دارد مخصوصاً آواز برنادت از مفاخر ادبی آلمان بهشمار میرود که به اکثر زبانهای دنیا ترجمه شده است.
کتاب در مورد زندگی نامه یک قدیس مسیحی فرانسوی به نام برنادت سوبیرو می باشد که در سال ۱۹۴۱ نوشته شده است.
برنادت سوبیرو در ژانویه ۱۸۴۴ در روستای لوردس در جنوب فرانسه به دنیا آمد. وی بزرگترین فرزند خانواده ۷ نفره و فقیر خود بود. او مدعی شد بانویی مقدس را میبیند و با او گفتگو میکند. عدهای به او ایمان آورده و عدهای دیگر او را دروغگو خواندند ولی حرفهای برنادت که از طرف آن بانوی مقدس (مریم مقدس) بیان میکرد و به همه مردم روی زمین پیامهای خوب زیستن را ابلاغ مینمود. از روی این کتاب فیلمی نیز به کارگردانی هنری کینگ در سال ۱۹۴۳ تولید شد که به موفقیت بالایی دست یافت.
گزیده ای از متن کتاب:
برنادت نگاهش را برفراز نزدیک ترین درخت تناور صنوبر برگردانید تا ببیند در آن بالاها در سرشاخه های زیرین چه بادی می وزد که بوته های خار در اثر آن به لرزه درآمده اند. اما حتی از لرزش معمولی شاخ و برگ درخت اثری نبود و برگهای درخت در آرامشی گنگ فرورفته بود. برنادت رویش را دوباره به سوی غار که ده قدم بیشتر با آن فاصله نداشت، برگردانید. اما اکنون گل سرخ وحشی به صخره چسبیده بود و حرکتی نمی کرد. پس این خیالی بیش نبود که او را به هیجان درآورده بود. امکان هیچگونه پندار و توهمی وجود نداشت. برای همین بود که او چشم هایش را مالید و آنها را بست و دوباره باز کرد و ده بار این کار را تکرار کرد. در هر حال آنچه را که دیده بود، به یاد سپرد…
دیدگاهی دارید؟