0

 

داستان یک قهرمان


این کتاب را به کتابخانه مورد علاقه خود بیفزایید.

توضیحات

داستان یک قهرمان

در ابتدای کتاب می خوانیم:
وقتی بچه بودم و هنوز از مردم نمی ترسیدم، از سوسک های حمام، زنبورها و موش های صحرایی می ترسیدم. بعد با گذشت زمان طوفانها، بادها و تاریکی بود که وجودم را از ترس می انباشت. هنگامی که صدای رعد را می شنیدم چشم هایم را محکم می بستم تا لرزش آبی رنگ رعد را از واری شیشه های پنجره نبینم. کسی به من گفته بود و یا شاید خودم به این نتیجه رسیده بودم که وقتی رعد می زند، برق ناشی از آن آسمان را پاره می کند و دوزخ وحشتناک و عظیمی نمایان می شود که می توان آن را در روزهای روشن در پس آسمان دید. آسمان مانند دود آتشی است که تمام دنیا را فراگرفته است و ستاره ها جرقه های آن آتش هستند. در هر لحظه زمین می تواند به طور ناگهانی مثل سنگ قرمز روشنی که داخل آتش انبوه سوزانی انداخته شده باشد، شعله ور شده و به گوی سوزان خورشید مبدل شود و سپس تبدیل به زغال شده و به شکل ماه از آسمان آویزان گردد. من از تاریکی بیش از سایر چیزهای دیگر می ترسیدم…

توضیحات تکمیلی

نویسنده

ماکسیم گورکی

مترجم

فرهاد منشوری

تعداد صفحات

56

حجم (مگ)

2.5

نوع فایل

اسکن شده

شناسنامۀ کتاب

دیدگاهی دارید؟