توضیحات
قلعه سفید
محرک ارباب-برده درون مایه اصلی رمان قلعه سفید است. استاد (Hoja) در سرتاسر داستان تلاش به القا کردن مافوق بودن و برتری را بر گوینده داستان (دانشمند ونیزی) دارد. خواه با تمسخر کردن او یا به رخ کشیدن ضعف و دونمایگی او به عنوان یک برده. با این حال استاد تلاش میکند تا از او دانش بیشتری کسب کند و هنگامی که دانشمند ونیزی از در اختیار دادن دانش بیشتر به او خودداری میکند ناامید و خشمگین میشود. رابطه ارباب-برده هنگامی که هردو متوجه میشوند که میتوانند هویت خود را عوض کنند، رو به زوال میرود. قدرت دانش نیز یکی دیگر از درونمایههای اصلی رمان است. راوی داستان و استاد هر دو خردمند شناخته میشوند با این حال در ابتدا هیچکدام به راستی نمیتوانستند ادعا کنند که دارای دانش بیشتری هستند. دانش راوی داستان امروزی تر است و علمی تر به نظر میرسد حال آنکه دانش استاد از یک فیلتر زبانی رد شده و همراه با جزماندیشی است. همچنین گوینده داستان از دانش خود برای کمک کردن استفاده میکند در حالی که استاد دانش را به عنوان ابزاری برای رسیدن به جاهطلبیهایش مورد استفاده قرار میدهد.
مدرنیزه شدن یا به عبارتی افول امپراطوری عثمانی در سراسر داستان مورد اشاره قرار گرفتهاست. پیش از آنکه به یک سمبل اصلی در اوج داستان تبدیل شود.
دیدگاهی دارید؟