توضیحات
تیمبوکتو
نویسنده، رمان حاضر را با اختصار، موشکافی و غمی نامتعارف روایت میکند. داستان او، حکایت پراحساس سگی است در دنیای انسانها و در زندگی انسانی خاص. در کتاب آمده است: “آدمها بعد از مرگشان به آنجا میرفتند.
وقتی روح آدم از بدنش جدا میشود، جسمش را خاک میکنند و روحش به آن دنیا میرود. هفتههای گذشته ویلی مدام از این موضوع حرف میزد و حالا سگ دیگر شک نداشت که سرای باقی وجود دارد.
اسمش تیمبوکتو بود و مستر بونز از همهی این حرفها اینطور دستگیرش شد که تیمبوکتو در صحرایی جایی، خیلی دورتر از نیویورک یا بالتیمور یا لهستان یا هر شهری است که در سفرهایشان دیدهاند. یکبار ویلی گفت: “سراب ارواح” است. یکبار دیگر گفت: “جایی که دنیا تمام میشود تیمبوکتو شروع میشود”.
دیگر اثار این نویسنده
دیدگاهی دارید؟