1

 

چاه به چاه

توضیحات

چاه به چاه

.

چاه به چاه اثر دکتر رضا براهنی است که در سال ۱۳۱۴ در تبریز به دنیا آمد. از دانشگاه استانبول دکترای ادبیات انگلیسی گرفت و به عنوان مدرس در دانشگاه تهران تدریس کرد.

او نویسنده، شاعر و منتقد ادبی و عضو کانون نویسندگان ایران و یکی از چهره‌هایی است که در سال‌های ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۷ برای تشکیل کانون نویسندگان ایران با جلال آل احمد همکاری داشت. او همچنین رئیس سابق انجمن قلم کانادا است. آثار او به زبان‌های مختلف از جمله انگلیسی، سوئدی و فرانسوی ترجمه شده‌است.

شروع داستان، آشنایی حمید با فرد زندانی به اسم دکتر است. دکتر یکی از زندانی‌های سیاسی و سرشناس است که عقاید مخالف رژیم شاهنشهی دارد. بیشتر جملات و حرف‌های بزرگ و پر مفهوم کتاب از زبان دکتر است. صحبت‌هایی که هر لحظه خود حمید هم به آن‌ها فکر می‌کند و خواننده را پیش از پیش به تفکر و تایید دعوت می‌کند.

خواندن این کتاب شبیه قطعه پازلی است که می‌تواند شما را به آثار دیگر نویسنده مرتبط کند. بخش‌هایی از داستان در اتاق تمشیت و به شکنجه می‌گذرد. کتاب به جهتی توصیف و شرح اوضاع زندانها و شکنجه‌های ساواک و پیشنهاد همکاری‌های آن‌ها را نشان می‌دهد.

داستان کتاب چاه به چاه یک انسجام واحد به شکلی که انتظار داشته باشید را ندارد. مثلا یک غافلگیری یا شاخص ادبی که در کتاب آواز کشتگان می‌بینیم را در این داستان پیدا نمی‌کنیم. یک داستان کاملا ساده بدون هیچ پیچیدگی و شاید صرفا با یک مجموعه از حرف‌های زیبا از زبان قهرمان داستان. مثلا جایی از کتاب با جزئیات صحنه ناخن کشیدن ساواک مواجه‌اید که آقای براهنی در توصیف چیزی کم نگذاشته که این تبحر او را در توصیفات دقیق نشان می‌دهد. از شروع چنان غرق تصویرهای رسم شده و جملات ناب می‌شوید که لذت خواندن آن به وجود شخصیت‌های مبهم و ناشناخته کتاب که تا آخر چیزی از جزئیات آنها دستگیرتان نمی‌شود، می‌ارزد. بی‌شک خواندن داستان چاه به چاه تجربه‌ای کوتاه و لذت‌بخش خواهد بود.

بخش هایی از کتاب:
خفقان و شکنجه مربوط به خود آدم هاست، ما قبول کرده ایم که خفقان داشته باشیم، قبول کرده ایم که شکنجه مان بکنند ، به همین دلیل خفقان و شکنجه داریم. این دیگران نیستند که ما را شکنجه می کنند . همین که پذیرفتیم کابل بزنند ، کابل را زده اند . ما خود شکنجه گران خود هستیم.
به دستگاه اعتماد نکن، به کسی که به تو دروغ می گوید، به کسی که یک لحظه به تو می گوید مادر …! و لحظه ی دیگر وقتی که تو از ترس به او اعتماد کرده ای، الکی به تو اعتماد می کند، هرگز اعتماد نکن! به کسی که دو نوع زبان دارد، دو نوع صدا دارد، با یک زبان و صدا تو را می کوبد و با زبان و صدای دیگر تو را مزورانه می بوسد تا تو را آماده ی جوخه اعدام بکند، هرگز اعتماد نکن.
باید جمعیت باشد، جمعیت نباشد شهادت نیست. دکتر می گفت که کنج خانه مردن، دق مرگ شدن، کشته شدن، سینه ی دیوار گذاشته شدن و تیرباران شدن، فقط نوعی مظلومیت است. چرا اسم مظلومیت را شهادت می گذارید؟
گاهی ناگهان آدم در بدترین جاها، بهترین آدم ها را می بیند.

توضیحات تکمیلی

نویسنده

رضا براهنی

حجم (مگ)

1.3

نوع فایل

اسکن شده

شناسنامۀ کتاب

تعداد صفحات

114

دیدگاهی دارید؟