توضیحات
سفر خیس
…سر بدون تن نوزاد من با چشمان باز و صورت خندان مثل توپی با شتاب میآید و میخورد به صورتم و من فقط تاریکی مکنده حس میکنم و سوزش گزنده توی جمجمهام همراه با چربی چندش آوری که به همه صورتم مالیده میشود و سر نوزاد میافتد کنار تنه بدون سر او که وسط تختخواب من لای قنداق سفید است بعد سر جا به جا میشود و با خنده خودش را به بالای تن میچسباند و من پتوی ضخیم را میاندازم روی آن صورت چرب گوشتآلود که دارد به من میخندد و یکهو دستهای نوزاد تند و بامهارت از لای قنداق بیرون میآیند و نوک تیز دشنهای را فرو میکنند توی پیشانی من درست وسط دو ابرویم بعد قهقهه او و فریاد من …
دیدگاهی دارید؟