توضیحات
بنفشه سفید
روایت زندگی دو زن از دو فرهنگ با دردی مشترک، داستان قاچاق زنهای ایرانی به کشورهای عربی و مشکلات ترنسجندرها در کشورهایی همچون ایران. نویسنده با پرداخت به موضوعات حساسی که ذکر شد، گامی جسورانه برداشته است. «امیدوارم از خواندن این کتاب لذتی نبرده و فقط به تفکری کوتاه بسنده کنید.»
نویسندۀ کتاب بنفشۀ سفید شما را به خواندن داستانی سرگرم کننده و مفرح دعوت نمیکند. او با گفتن همین دو جمله در ابتدای کتاب خواننده را به مبارزه میطلبد واز همان ابتدا اعلام میکند قصدش بیان حقایقی است که قطعا برای بسیاری از ما خوشایند نخواهد بود. بنفشۀ سفید روایت آدمهایی است که با ظاهری جز آنچه از درون هستند به دنیا میآیند و در کشوری همچون ایران مجبورند در قفسی به نام بدن ظاهری زندگی کنند و اگر روزی بخواهند قفس بشکنند، آدمهای دیگر معلوم نیست با این انسان جدید چه رفتاری در پیش بگیرند.
بنفشۀ سفید داستان دخترانی است که به هزار و یک دلیل مجبور به تن فروشی در کشورهای همسایه میشوند و جسم و روح آنها در این بازی هولناک زیر چرخ دندههای مافیای قاچاق زن خرد میشود. رمان بنفشۀ سفید را بخوانید تا با گوشهای از آنچه که همیشه در ایران به جرم خلاف شرع و اخلاق، سانسور شده و نادیده گرفته شده آشنا شوید.
یک کتاب متولد نمیشه. ذره ذره ذهنت رو پر میکنه. از کوچکترین منفذ مغزت آنقدر آهسته و بی سروصدا وارد میشه که تو فقط یک روز که جلوی سیستمات نشستی و داری به این فکر میکنی که دنیا چقدر خوبه و آدمهای توش چقدر گند هستن، میبینی که نمیتونی به چیز دیگهای فکر کنی جز نوشتن چیزی که تمام ذهنت رو پرکرده. این تنها کتابی از منه که قبل از به وجود اومدن اسم داشت و شاید اسمش بود که باعث شد به وجود بیاد. گل بنفشه سفید به معنی پیدا کردن راه خوشبختی است. راهی که همه دنبالش هستیم اما برای رسیدن به خوشبختی باید بدبختی رو دید، همون طور که راه بهشت از وسط جهنم میگذره.
اقلیت بودن آدم رو یا خرد میکنه یا مثل سنگ سرسخت. اقلیت که باشی یاد میگیری بمیری یا بمونی. وقتی موندن رو انتخاب میکنی باید مبارزه کنی. اقلیت بودن دیدگاهت رو برای همیشه به دنیا عوض میکنه. اقلیت که باشی راز بزرگت رو فقط میتونی پشت درهای اتاقت داد بزنی اما اینجا اتاقها در ندارند.
دیدگاهی دارید؟