توضیحات
زنی در ماه
زنی در ماه لحنی طناز و شیرین دارد، اما قصهای بهغایت تلخ . مانند آوازی است که زنی جوان میخواند، ترانهای بسیار محزون که زنی زیبا با شوخ طبعی و حتی گاهی رقصی بازیگوشانه میخواند.
شما همینطور که لبخند میزنید از گوشهی چشم اشکتان جاری خواهد شد.
راوی داستان نوه است که دفترچهی مادربزرگ را از زیر یک کاشی توی دیوار خانهی قدیمی پیدا کرده و البته محرم اسرار مادربزرگ عاشقپیشهی خود بوده و حالا قصهی مادربزرگش را روایت میکند.
مادربزرگ، دختری زیبا که در جوانی از فرط ابراز احساسات عاشقانه و نامههای بیپروا به هر خواستگاری یا پسری که توجهش را جلب میکرده، خواستگاران را فراری میداده و متهم به جنون شده است.
مکان روایت ایتالیاست و زمانش سالهای پایانی جنگ جهانی دوم.
داستان پیش میرود و دختر سرانجام در سیسالگی ازدواجی اجباری میکند و….
” به شوهر آیندهاش گفت که او را نمیخواهد و هیچوقت زن بهدردبخوری برای او نخواهد شد. پدربزرگ به او اطمینان داد که هیچ نگران نباشد، چون او هم دوستش ندارد و بهاینترتیب هردو اوضاعشان روشن است.زن بهدردبخور هم نمیخواهد. تا حال به فاحشهخانههای بندر میرفته. بعدازاین هم همین کار را میکند و خوشبختانه تا حال هیچ مرضی هم نگرفته.
روی آن تخت بلند و پهن مادربزرگ تا آنجا که میشد خود را کنار میکشید، آنقدر که گاهی میافتاد پایین. پدربزرگ هم تا میتوانست خود را کنار میکشید،آنقدر که او هم گاهی از تخت به زیر میافتاد. بهاینترتیب کبودیهای بزرگ و کوچک را در تن هردو میشد دید.”
و روزی عشقی که سالها چشمبهراهش بوده سر میرسد؛ البته با پای بریده در جنگ . و ……
زنی در ماه ، روایتی بهظاهر کلاسیک و ساده و قصهی دو خطی کلیشهای دارد، اما اینطور نیست. جزئیات روایت، ورود عمیق و درست به ذهن شخصیت اصلی، تکنیکهایی که درون داستان بهخوبی نشسته است، آن را پر کشش و خواندنی میکند. اطلاعات در طول داستان ذره ذره داده میشود. گرهها ایجاد و بهمرور باز میشوند. برخی گرهها هرگز باز نمیشوند و با برخی گرهها در طول داستان بازی میشود. اینکه پدر ردوس- عاشق دختر داستان که بوده و چطور کشته شده ، چند روایت مختلف دارد، اینکه پدر بچهی ردوس کیست، چند بار نظر ردوس تغییر میکند، اینکه زخمهای روی دست دختر چیست، عذاب وجدان زن از اینکه نمیتواند خوشبختی که در دسترسش هست را حس کند و …
همهی این تکنیکها و ذهنخوانیها روایت را جذاب و چندبعدی میکند و از کلیشههای رایج خارج. برخی بخشها اروتیک است اما در نگاهی عمیق تر میخواهد نشان دهد ازدواج اجباری یا بدون عشق خودش نوعی فاحشگی است.
زنی در ماه لحنی طناز و شیرین دارد، اما قصهای بهغایت تلخ . مانند آوازی است که زنی جوان میخواند، ترانهای بسیار محزون که زنی زیبا با لبخند و حتی گاهی رقص میخواند.
شما همینطور که لبخند میزنید از گوشهی چشم اشکتان جاری خواهد شد.
وقتی از قطار پلهها را برعکس برمیگردد و لباس تازهاش به پلهها گیر میکند و روی زمین پهن میشود… وقتی جای زخمهای منظم روی دستش را ردوس کشف میکند و میبوسد …وقتی پای چوبی ردوس را گوشهای میگذارد… وقتی نقش فاحشه را بازی میکند …و
اما در فصلهای پایانی نویسنده عجولانه داستان را درهمریخته و شلوغ کرده و جمع کرده است. نویسنده بهطور وضوح شیفتهی مادربزرگ بوده و توجهش به هر شخصیت فرعی، از روی وظیفه و ضعیف در صفحات پایانی انجام شده و اگر در ان فصلهای پایانی انجام نمیشد به گمانم بهتر بود چرا که ما نیز شیفتهی مادربزرگ مجنون او شدهایم و جنونش را مثل نگینی نایاب دوست داریم و مابقی در کنارش اهمیتی پیدا نمیکنند.
سپاس فراوان از خانم غبرایی عزیز برای ترجمهی روان این داستان. فایل کتاب ۸۷ صفحهای زنی در ماه را نشر مهری بهرایگان در اختیار مخاطبان قرار داده
دیدگاهی دارید؟