توضیحات
بررسی دقیق اندیشه های مولوی در کتاب مثنوی معنوی و دیوان شمس تبریزی نشان می دهد که افکار و اندیشه های مولوی و فیلسوف یونانی یعنی افلاطون تشابهات فراوانی دارند.
برای مثال انها علم شهودی را می ستایند و بر علم حضوری می تازند. از نظر آنها عاشقی و دیوانگی راه رسیدن به حقیقت است و عشق پسران در این راه کمک و راهنما است.
در این کتاب افکار و اندیشه های افلاطون توضیح داده شده و سپس داستان های دفتر اول مثنوی که مضمون آنها نشانگر همسانی و قرابت نزدیک آنها با فلسفه افلاطونی است مثال آورده می شود. به نظر می رسد که معلم مولوی برای آشنایی و شیفتگی او به فلسفه افلاطونی، شیخ و مراد او شمس تبریزی باشد.
دیدگاهی دارید؟