توضیحات
سلیم حداد در رمان گواپا به شرح زندگی جوانی همجنسگرا به نام راسا میپردازد. او که ساکن یکی از شهرهای خاورمیانه است، در آستانه وقایع سیاسی موسوم به بهار عربی، درگیر رابطهای عاشقانه میشود. همه چیز به ظاهر خوب پیش میرود تا یک شب که مادربزرگ راسا پرده از حریم خلوت او و یارش برمیدارد.
آغاز داستان:
امروز صبح با شرم آغاز شد. شرم صبحگاهی برایم تازگی نداشت، این بار اما با یادآوری وقایع دیشب، تصاویر وحشتناکی جلوی چشمم آمد. صورتم را مچاله کردم، به خودم پیچیدم و انگشتانم را تا سرحد درد به کف دستهایم فشردم. دردی که نشان از حال خرابم داشت. با این وجود کنترلی بر آنچه تِتا دید، نداشتم و نبودنش کنار تختم یعنی اینکه قصد نداشت، همانطور که قول داده بود، افتضاح دیشب را درگوشهای از ذهنش بایگانی کند…
دیدگاهی دارید؟