47

 

آنسوی درگاه تاریک


این کتاب را به کتابخانه مورد علاقه خود بیفزایید.

توضیحات

آنسوی درگاه تاریک

در پی شکست هورد و از بین رفتن درگاه ورودی ارک ها نرزول درگاه جدیدی به ازروث میگشاید و در جبهه متحدین ساحر بزرگ خدگار تصمیم میگیرد یک بار برای همیشه به تهدیدات هورد خاتمه دهد آنهم بانقشه ای جنون آمیز…

بخشی از متن کتاب:
« بنداز! »
« خفه شو! »
« بنداز لعنتی! »
« خیلی خب! » گراتار نیم خیز شد، دست عضلانیش را با حرکتی سریع تاب داد، مشتش پایین آمد و انگشتانش باز شد. تاس های استخوانی کوچک از میان انگشتانش بر روی زمین پخش شدند.
« ها! » برودوگ خندید، پوزخندی زد و دندان هایش از میان لبانش آشکار شد. « فقط یکی! »
« لعنتی! » گراتار بر روی سنگش نشست، با اخم برودوگ را تماشا کرد که باز تاس ها را جمع می کند و تکانشان می دهد. نمی دانست که چرا به بازی کردن با برودوگ ادامه می دهد-اورک دیگر همیشه می برد. تقریباً غیر طبیعی بود.
غیرطبیعی. کلمه ای که دیگر برای گراتار معنایی نداشت. نگاهی به آسمان سرخ انداخت که افق را پوشانده بود، و خورشیدی که گوی آتشینی از همان رنگ بود. دنیایشان همیشه این طور نبود. گراتار به اندازه کافی مسن بود تا آسمان آبی، خورشید گرم و زرد، مراتع و دره های سرسبز را به خاطر بیاورد. او در دریاچه ها و رودخانه های سرد و عمیق شنا کرده بود، بی اطلاع از آن که روزی آب چه گوهر باارزشی خواهد شد. آب پاکیزه، یکی از نیاز های اساسی زندگی، اکنون در بشکه هایی آورده و با خساست تقسیم می شد.
گراتار برخاست، به زمین پیش رویش لگدی زد و غبار سرخ را تماشا کرد که به هوا برمی خیزد و گلویش را خشک می کند. مشک آبش را برداشت و جرعه ای نوشید. غبار پوستش را پوشانده بود، رنگ سبزش را مات و مو های سیاهش را روشن کرده بود. همه جا سرخ بود، گویی دنیا غرق خون است…

توضیحات تکمیلی

نویسنده

کریستی گولدن
آرون روزنبرگ

تعداد صفحات

292

حجم (مگ)

1.6

نوع فایل

تایپ شده

شناسنامۀ کتاب

کتابخانه فانوس

دیدگاهی دارید؟