توضیحات
تخفیف مجازات
از بین تمام رماننویسانی که در طی پنجاه سال گذشته در فرانسه پا به عرصهی وجود نهادند، آن که بطور پیگیر مورد تحسین چه منتقدین و چه عموم کتابخوانان قرار گرفته است پاتریک مودیانو میباشد. فهرست جوایزِ پاتریک مودیانو «Palmarès Modianesque» به تنهایی دلیلی است بر این مدعا.
این فهرست نشان میدهد که این نویسنده تقریبا تمام افتخاراتی را که یک نویسندهی داستانهای مدرن فرانسوی میتواند کسب کند، به دست آورده است. با وجود این موفقیت فوق العاده، مودیانو در خارج از سرزمینِ بومی خود فرانسه، نسبتا گمنام باقی مانده بود. با گذشت زمان و حضور بیشتر او در برنامههای ادبی (هر چند بسیار محدود بود) و بدون تردید ترجمه آثارش به زبانهای دیگر، او رفته رفته به جهان ادب معرفی گردید، اگر چه هنوز تا رسیدن به شهرت بینالمللی فاصلهی زیادی داشت. شاید به همین دلیل بود که منتقدین جهانی تمایلی نشان نمیدادند و بطور ناعادلانهای او را نادیده میگرفتند.
محتملا علتش این بود که بجز چند رساله سطحی و محدودِ فرانسوی، مقاله و مصاحبهای که درخورِ توجه باشد به زبان انگلیسی از او منتشر نشده بود و مطالعهی به روز بر روی آثار او صورت نگرفته بود. علتِ دیگر احتمالا این بود که او اهل جار و جنجال نبود. منزوی بود و مهمتر از همه اینکه فاقد قدرت بیان بود و مثل الکنها حرف میزد و از مصاحبه گریزان بود. روزی که آکادامی سوئد نام برندهی نوبل ادبیات ۲۰۱۴ را اعلام نمود بسیاری غافلگیر شدند.
آری، این نویسنده اگر چه در کشور خود شناخته شده بود، اما کمتر کسی فراسوی مرزهای فرانسه او را میشناخت و یا با آثار او آشنایی داشت. او در کشور خودش نویسنده محبوبی بود و در مدت چهل سال کتابهایش همواره در فهرست پرفروشترینها قرار داشت. اما با وجود این، حتی خوانندگان فرانسوی زبانش نیز از این خبر که «آکادمی سلطنتی علوم سوئد صد و هفتمین برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۴ را به «پاتریک مودیانو» نویسنده سرشناس فرانسوی اهدا کرد.» شگفتزده کرد. آکادمی نوبلِ سوئد در توضیح انتخاب خود اعلام کرد که «مودیانو به خاطر خاطرهپردازی هنری و بازآفرینی و پرده برداشتن از دستنیافتنیترین سرنوشتهای انسانی در دورهی اشغال فرانسه در جنگ جهانی دوم »، به این جایزه دست یافته است.
رمانِ حاضر، از جمله آثار اتوبیوگرافیکی این نویسنده پرکار و خلاق میباشد که تنهایی و بیکسیِ ایامِ کودکیاش را زیر ذرهبین میگذارد. برای مودیانو که شوربختی و تراژدی را از همان اوانِ کودکی تجربه کرده است، مرگ برادرش رودی مودیانو ، بهعلتِ بیماری سرطان خون در سال ۱۹۵۷، نقشِ تعیینکنندهای دارد و سایهای سنگین بر زندگی او میاندازد. خودِ مودیانو اذعان میدارد که: «ضربهی روحی مرگ او برایم نقشِ تعیینکننده را داشت. جستجوی دائمی من برای چیزی که از دست رفته است، تحقیق در موردِ گذشتهای که مبهم است، و دوران کودکیای که ناگهان از هم میگسلد، همهی اینها موضوعاتِ روحی و روانیای هستند که وضعیتِ ذهنیِ کنونیِ مرا تشکیل میدهد.» ردِ پای این سایه (رودی) را میتوان در اغلبِ آثار وی، بهویژه در کتاب حاضر، بهروشنی دید.
دیدگاهی دارید؟