توضیحات
طوفان سال ۱۸۶۵. غوغا در آسمان. بالن در چنگال گردباد. محفظه بالن شکاف برمی دارد. جز دریا جایی دیده نمی شود. ساحلی در افق. پایان درام.
– آیا اوج می گیریم؟
– نخیر، برعکس داریم پایین می رویم.
– آقای سایروس، بدا به حالمان! داریم سقوط می کنیم.
– لعنت بر شیطان! کیسه های شن را خالی کنید.
– آخرین کیسه ها را خالی کردیم.
– بالن رو به بالا می رود؟
– نخیر!
– صدای غرش امواج شنیده می شود.
– دریا زیر پایمان است.
– پانصد پا بیشتر با آن فاصله نداریم.
در این موقع صدای نیرومندی در فضا طنین انداز شد:
– هر چه سنگین است، دور بریزید! همه چیز را پایین بیندازید… به امید خدا!
این سخنان، ساعت چهار بعدازظهر روز ۲۳ مارس ۱۸۶۵ در آسمان، بر فراز آبهای متلاطم اقیانوس آرام رد و بدل می شد…
دیدگاهی دارید؟