توضیحات
مارلین فرنچ، در کتاب «جنگ علیه زنان» نشان مىدهد که جنگ تاریخى مردان علیه زنان، امروزه جهانى شده و مىرود تا بر تمام ابعاد زندگى فردى و اجتماعىمان سایه بیافکند. او براى اثبات این ادعا، کتابش را به چهار بخش تقسیم مىکند و در هر بخش، بخشى از دامنه و چهره این جنگ را نشان مان مىدهد:
در بخش اول که به «جنگ سیستم ها» علیه زنان اختصاص دارد؛ با راه ها و شیوههایى آشنا مىشویم که با آنها سیستم هاى فراگیر جهانى و نیز نظام هاى مذهبى، شرایط ناهنجارى را به زنان تحمیل مىکنند که فرد -شخصا- قادر به تغییرشان نیست. مثلا، در سراسر دنیا، مردان، کلیه و یا بخش اعظم مسئولیت مراقبت کودکان و خانهدارى را به زنان سپردهاند و تازه ادعا هم مىکنند که این کارها، کار نیستند. او در این رابطه تاکید ویژهاى بر نقش مذهب دارد و معتقد است که «مذهب موثرترین ابزار سرکوب زنان است… مذاهب خواهان کنترل مردان بر زنان مىباشند».
بخش دوم کتاب، راجع به تبعیض نهادها (انستیتوها)، به ویژه در امریکاست، که با بحثى پیرامون یکى از تئوری هاى جدید به نام «بیولوژى اجتماعى» دنبال مىشود.
بخش سوم به مثال هایى از «زن ستیزى» در فرهنگ، زبان و هنر اختصاص دارد که از جمله شامل بحث هایى پیرامون زبان مقامات (مرد) درجه بالاى ارتش و صنایع تسلیحاتى، آوازهاى سربازان، سیاست هاى تبلیغات چىها در مجلات زنان و نگاهى گذرا به تصاویرى که مردان از زن در هنر خود ارائه مىکنند، است. همین جا، بحثى هم راجع به کارهاى سادیستى-مازوخیستى مردان علیه زنان، در هنر و در نظریات مربوط به سانسور مىآید که خواندنى است.
بخش چهارم کتاب، به حملات بدنى مردان علیه زنان اختصاص دارد که به طور روزانه، در محیط هاى خانگى و آن هم در ابعادى ناباورانه اتفاق مىافتد. او مىنویسد: «خشونت علیه زنان بدون حمایت یا حداقل تحمل و سکوت نهادهایى مثل دادگاه و پلیس هرگز نمىتوانست به چنین ابعاد وسیعى برسد».
یکى از ایراداتى که بر این کتاب گرفته مىشود، این است که نویسنده «مدام و غیرمسئولانه» از کلمه «مردان» استفاده مىکند. به این معنى که او همه جا همه مردان را مخاطب و رودروى زنان قرار مىدهد:
«در کتاب حاضر، صافى و فیلتر زبانى و ایدئولوژیک لازم براى تفکیک «مردان»، آن چنان که باید گذاشته نشدهاست. لذا، خیلى از جاها، چنین برداشت مىشود که گویا مخاطب و منظور نویسنده کلیت مردان است». منتقد ادبى نشریه Clarte
اما فرنچ در همین کتاب و در مقدمهاش در توضیح این مسئله مىنویسد:
«هیچ یک از اظهارات مندرج در این کتاب، علیه هیچ مرد منفردى نیست؛ بلکه، این حرف ها بر مبناى اطلاعاتى است که از سراسر جهان جمعآورى شده و دادخواستى است علیه سیستمى که توسط مردان –به معناى اعم کلمه- ابداع و حفاظت مىشود.»
دیدگاهی دارید؟