توضیحات
نویسندهی این کتاب استاد دانشگاه آزاد برلین در رشتهی علوم اقتصادی و سیاسی مبحث جهانی شدن را از زاویهی دیدی کلی و با در نظر داشتن مسائل عمومی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بررسی کرده است.
در بخش نخست کتاب، دربارهی مفهوم جهانی شدن، حکومت و دموکراسی بحث میشود و طی آن به موجهای دموکراسی، اقتصاد سیاسی نوین، و تجربیات جهانی شدن در عرصههای منطقهای اشاره میگردد.
بر این اساس این امر که جهانی شدن امروزه همچون تهدیدی برای دموکراسی تلقی میشود، نشانهای از وجود مخطوری است که در فصل نخست کتاب بدان پرداخته شده است. نویسنده در این فصل تاکید میکند که شرط اصلی برای شرکت موفقیتآمیز در فرایندهای جهانی شدن نه وجود بازارهای بدون قید و بند آنچه برخی منابع نولیبرال تبلیغ میکنند بلکه دموکراسی و پیش شرطهای بسیار پیچیدهی آن است.
در فصل دوم نیز دربارهی دومین تفاوت مهم موج کنونی جهانی شدن با امواج پیشینی که در چارچوب قدرتهای جهانی قدیم، دولتهای استعماری و امپراتوری تاریخی به خرکت درآمدند، بحث شده است.
نویسنده خاطرنشان میکند: “امروز توانمندی کنشی سیاسی مستلزم آمادگی و توان همکاری چند جانبه است. سازمانهای بینالمللی تخصصی که تعداد آنها رو به فزونی است، مانند انجمن جهانی پست، و یا اتحادهای ویژه، مانند گروه هفت کشور صنعتی بزرگ جهان، میتوانند تنها بخشی از این وظایف را به عهده گیرند.
تعیین و تامین نیازمندیهای عمومی جهانی مستلزم قرار داشتن درمراکز تصمیمگیری است که فقط تشکیلات وابسته به سازمان ملل متحد از آن برخوردارند. اما پرنفوذترین تشکیلات در بین همین سازمانها نیز، به طوری که به تازگی همچون انتقاد از خود بیان شده است، آنهایی هستند که “کشورهای ثروتمند برای کشورهای ثروتمند بنیانگذاردهاند”. دومین مسالهی بزرگ قانونیت جهانی شدن از این مشکل ناشی میشود.
صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی بنابر اساس نامههای خود، برای بالا بردن سطح رفاه و توان رشد اقتصاد همهی اعضایشان تاسیس شدهاند؛ اما سیاستگذاری آنها در محافل دولتی غربی انجام و برای اهداف آنها به کار گرفته میشوند”.
دیدگاهی دارید؟