0

 

خرسی که می خواست خرس بماند


این کتاب را به کتابخانه مورد علاقه خود بیفزایید.

توضیحات

درختان برگ می ریختند و غازهای وحشی رو به جنوب پرواز می کردند. ‌سردی باد خرس را می آزرد. ‌او یخ کرده و خسته بود.
بوی برف را در هوا شنید و به سوی غار گرم و دلپذیرش رفت.
در لانۀ گرم خود به خوابی عمیق فرو رفت. خرسها در تمام طول زمستان می خوابند.
روزی حادثه‌ای اتفاق افتاد آدمیانی به جنگل آمدند و با خود نقشه و دوربین و ارّه آوردند و درختان را یکی پس از دیگری بریدند. ‌سپس ماشین و جرثقیل آوردند تا در دل جنگل یک کارخانه بسازند. ‌وقتی بهار فرا رسید، خرس از خواب بیدار شد. ‌غار او اینک زیر کارخانه بود.
خرس از غار بیرون آمد، با تعجب به کارخانه زُل زد. ‌در همین لحظه نگهبان کارخانه جلو دوید و داد زد:‌ اوهوی، عمو! چرا آنجا بیکار ایستاده‌ای؟
خرس گفت:‌ معذرت می خواهم از حضورتان، آقا ولی من یک خرسم…

توضیحات تکمیلی

نویسنده

یورگ اشتاینر

مترجم

ناصر ایرانی

تعداد صفحات

34

حجم (مگ)

17.1

نوع فایل

اسکن شده

شناسنامۀ کتاب

مؤلف: یورک اشتاینر
ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
مترجم: ناصر ایرانی
تصویرگر: یورک مولر
زبان: فارسی
رده‌بندی دیویی: 813
سال چاپ: 1364
نوبت چاپ: 5
تیراژ: 20000 نسخه
تعداد صفحات: 32
قطع و نوع جلد: بیاضی

دیدگاهی دارید؟