توضیحات
مجموعه ی ۲ داستان، شامل: “خوارها و خوارها”، داود گلهی ارباب را به چرا میبرد. اما خودش و گوسفندها در حالی که هنوز نفس مىکشند به زمین می چسبند.
مردم ده و روستاهای اطراف شروع به دعا و نذر و نیاز می کنند. بعد از مدتى کم کم برخی گوسفندان حرکتی میکنند و داود نیز ناله میکند.
اما معلوم نمیشود چرا این بلا سر داود و گله آمده است “عاقبت الاغ بودن”، الاغ بعد از سال ها کار کردن با آمدن ماشین کودبرى صاحبش او را رها مىکند و الاغ طعمه گرگ ها مىشود.
دیدگاهی دارید؟