0

 

داستان غم انگیز و باور نکردنی ارندیرای ساده دل و مادربزرگ سنگدلش


این کتاب را به کتابخانه مورد علاقه خود بیفزایید.

توضیحات

گابریل گارسیا ماکز در این کتاب با اغراق در واقعیت و ترکیب با فانتزی هفت داستان کوتاه رو به قلم آورده است:
آقای بسیار پیر با بالهای بسیار بزرگ / دریای زمان از دست رفته / زیباترین مغروق جهان / مرگ مدام در ماورای عشق / آخرین سفر کشتی خیالی / بابیلای خوش قلب، فروشنده معجزات / داستان غم انگیز و باور نکردنی ارندیرای ساده دل و مادربزرگ سنگدلشاز داستان آقای بسیار پیر با بالهای بسیار بزرگ:
روز سوم ریزش باران آن قدر در داخل خانه خر چنگ کشته بودند که پلایو مجبور شد از حیاط پر از آب خانه خود بگذرد تا آنها را به دریا بیفکند چون پسر بچه شب را با چهره ملتهب به صبح رسانده بود و تصور می کردند که شاید به خاطر بوی گند است. جهان از روز سه شنبه غم انگیز شده بود.

آسمان و دریا به یک چیز واحد خاکستری تبدیل شده بود و شن های ساحل که در ماه مارس مانند شیشه های معدنی می درخشید اکنون لجنی و گل آلود شده بود و در بود از جانوران گندیده. نور سر ظهر چنان ضعیف بود که پلایو پس از آنکه خرچنگ ها را بیرون ریخت و داشت به خانه بر می گشت به زحمت توانست آنچه را که در انتهای حیاط تکان می خورد و ناله می کرد ببیند.

مجبور شد نزدیک بشود تا بفهمد که آن چیز، مرد بسپار پیری است که با شکم به روی گل ها افتاده و با تمام کوشش خود قادر نیست از جای برخیزد چون بالهای خیلی بزرگش مانع می شد…

توضیحات تکمیلی

نویسنده

گابریل گارسیا مارکز

مترجم

بهمن فرزانه

تعداد صفحات

129

حجم (مگ)

1.5

نوع فایل

اسکن شده

شناسنامۀ کتاب

کتابخانه فانوس

دیدگاهی دارید؟