توضیحات

درباره مصاحبه شاهانه

تا هنگامی که شاهان وجود دارند پیامبران هم وجود دارند….؟

قل سیروا فی الارض فانظروا کیف

کان عاقبه الذین من قبل..

«بگو در زمین سیر و سیاحت کنید تا ببینید

سرنوشت کسانی را که پیش از شما بودند.» آیه ۴۱ سوره روم .

مصاحبه اعلیحضرت در آستانه سفر به کشورهای کمونیستی بلغارستان و مجارستان و پس از یکدوره کشتار مردم بیگناه قم و تبریز و یزد و سایر شهرهای ایران و تجدید این کشتارها در قم و تبریز و تهران و شهرهای دیگر به مناسبت مراسم چهلمین روز کشتارهای قم و تبریز و یزد در روز شنبه ۲۳ اردیبهشت ماه ۱۳۵۷ با خبرنگاران مطبوعات و رادیو تلویزیون دولتی ایران حاوی مسائل و مطالبی است که نیاز به تحلیلی علمی و عینی دارد؛ سکوت در برابر آنچه که در این مصاحبه گفته شد بسیاری از حقایق را در پرده کتمان پوشیده میدارد؛

توجیه این که چرا مردم گروه گروه و در طبقات اجتماعی مختلف دست به اعتراض برداشته اند و توضیح اینکه چرا حکومت بیدریغ به روی مردم بیگناه آتش میگشاید و علاوه بر دهها کشته، صدها نفر را مضروب نموده و یا به زندان میاندازد و بیان اینکه چرا شهرها را در اشغال توپ و تانک نظامیان درآمده است و سربازها با مسلسل آماده برای شلیک در برابر مردم موضع گرفته اند مسأله این است که میبایست متن این مصاحبه شکافته شود و بار دیگر سؤالهائی که تا امروز هرگز جوابهای منطقی خود را در زمینه حوادث سیاسی امروز ایران و کشتارهای مداوم مردم بیگناه و فشارهای روزافزونی که آنها تحمیل میشود نیافته اند مطرح شود.

قبل از شروع بحث درباره این مصاحبه باید این حقیقت را یادآور شویم که قدرت به هر طریقی که اعمال شود باید مسؤولیت خود را در برابر آثار ناشی از اعمال قدرت بشناسد بحث درباره قدرت و آثار ناشی از آن جزء حقوق فطری و قانونی و مشروع هر انسانی است که به عنووان یک شهر وند ساده در جامعه خود زندگی میکند و به همین جهت است که ما نخست به نقل داستانی در این زمینه میپردازیم که خود بیان علت پیامبری در رسالت است

در یکی از داستانهای قوم یهود میخوانیم که پادشاهی پیامبر زمان خود را احضار میکند و از او می پرسد: چرا مردم را علیه قدرت من به قیام دعوت میکنی؟ پیامبر میگوید دعوت من از مردم علیه قدرت قدرت تو نیست بلکه علیه بیعدالتیهائی است که تو و اطرافیانت مرتکب می.شوید و شاه میپرسد: آیا میل داری من از قدرت کناره گیری کنم؟ پیامبر میگوید کنار رفتن تو برای من اهمیتی ندارد و شاه میپرسد: چرا اهمیت ندارد مگر به قول تو من شاه بدی نیستم؟ و پیامبر جواب میدهد همه قدرتها بد هستند، اما حدودی وجود دارد که میتوان از آن فراتر نرفت و شاه میپرسد کدام است آن حدودی که تو از آن حرف میزنی؟ پیامبر جواب میدهد چیزی در میان قابل قبول و غیر قابل تحمل و شاه میگوید به من گزارش میدهند که تو هر روز در…