توضیحات
اثر سید رضی موسوی گیلانی، دربردانده مقالاتی پیرامون مساله مهدویت بوده که به زبان فارسی و در سال ۱۳۸۴ ش نوشته شده است.
کتاب با مقدمه مؤلف در بیان اهمیت و جایگاه مساله مهدویت آغاز میشود.
مطالب دربردارنده شش مقاله است که تماما پیرامون مهدویت نوشته شده و در زمانهای متفاوت در مجلههای تخصصی مهدویت و یا مطبوعات کشور چاپ شدهاند.
مباحث بیانگر یک تفکر و ایده مشترک است که دغدغه اصلی مؤلف نیز محسوب میشود و آن، وارد ساختن مساله مهدویت به حوزه تئوری پردازی مسلمانان و در نظر گرفتن آن به عنوان یک اصل بنیادین و کلان در زندگی مسلمین است.
منظور از «دکترین مهدویت» در این اثر، آموزه و اعتقادی دینی بر محور فرهنگ مهدوی است که در دو عصر غیبت و ظهور توانایی و قابلیت نظریه پردازی و ارائه راه حلهای راهبردی را در حوزههای متفاوت انسانی و اجتماعی داراست، به گونهای که میتوان بر اساس آن در عرصه فردی و اجتماعی نظریه پردازی نمود.
نویسنده معتقد است، مساله مهدویت علاوه بر این که جزیی از دین است، به یک معنا دین هم جزی از نگرش مهدوی است و با آن تفسیر و قرائت میپذیرد.
وی به این نکته تاکید دارد که سزاوار است تا در تئوریها مذهبی و راهکارهای ارائه شده، از جانب دین پژوهان، به مهدویت به عنوان یک دکترین یا تز اعتقادی جهانی نگریسته شود.
۲ – گزارش محتوا
مقاله اول، به دنبال بیان دیدگاه مذاهب اسلامی به مسئله مهدویت، نگرش اندیشمندان عامه پیرامون این مسئله و مهدویت در منابع حدیثی آنان را مورد بررسی قرار داده و با تحقیق در منابع اصلی شیعه و عامه، چنین نتیجه گیری میکند که اعتقاد به مهدویت و آمدن مصلح در انتهای تاریخ، نه تنها فکری سطحی و ساختگی نیست، بلکه دارای بنیان استوار و جزء اعتقادات اصلی مسلمانان شمرده شده و در میان فرقههای مختلف اسلامی، یک اصل مشترک تلقی میگردد.
دوم، نیاز به مصلح جهانی را از منظر ادیان به تصویر کشیده و به دنبال اثبات این است که تمامی ادیان معتقد و منتظر آمدن یک مصلح جهانی در آخرالزمان هستند.
نویسنده در این مقاله، بر این باور است که فلسفه تاریخ از دیدگاه متون مقدس، رسیدن به جامعهای است که لبریز از عدالت، رفاه و بندگی معبود باشد که همه انسانها در آن به رستگاری و نجات نائل شوند و لذا به این علت است که بخشی از آیات کتب مقدس، پیرامون این دوره تاریخ بوده و دین شناسان تحت عنوان منجی گرایی از خصوصیات این برهه از زمان سخن میگویند.
در سوم، به مصلح جهانی از دیدگاه جامعه شناسان و فلیسوفان نگاه شده و در بیان نوع نگرش جامعه شناسان معاصر درباره آینده جهان، در یک تقسیم بندی کلان، نظریههای موجود درباره آینده را به دو بخش تقسیم کرده است: بخشی پیام آوران شکوفایی، رشد و بالندگی در آینده هستند، بخش دیگر از فساد، تباهی و عدم شکوفایی در آینده سخن گفتهاند، اما در میان بیشتر دانشمندان، طرح این نظریه غلبه دارد که باید یک حکومت جهانی واحد تشکیل شود.
در چهارم، به این مساله پرداخته شده است که چرا از مساله مهدویت که در منابع دینی و تمدن اسلامی موقعیت حساسی داشته و آموزهای است که تعیین کننده حرکت جوامع، فلسفه تاریخ و وظایف مؤمنان، چه قبل از ظهور و چه بعد از آن برای رسیدن به یک جامعه ایده آل همراه با انسانهای متعالی است، در حوزه انسان شناسی و جامعه شناسی استفاده لازم نمیشود؟
دیدگاهی دارید؟