توضیحات
مساله زن
مسئله زن مسئله ای است بسیار قدیمی. از آغاز تاریخ مرد بدوگانگی وجود انسان اعتقاد داشته و عنصر نرینه را از عنصر مادینه کاملا متمایز دانسته برای عنصر نرینه برتری خاصی قائل بوده است .
در نتیجه این اعتقاد جامعه های پدرشاهی (یعنی جامعه – هائیکه در آن پدر در خانواده نقش پادشاه را بازی میکرد و میتوانست با اختیارات یک دیکتاتور هر تصمیمی بخواهد در مورد مقدرات زن و فرزندان خود بگیرد ) بوجود آمد و قوانین گوناگون بضد زن و بنفع مرد وضع شد وزن بصورت برده در آمد و مرد اصل انسانیت وزن فرع آن انگاشته شد .
معتقدات فوق تا بحدی ریشه دوانید که حتی در ضرب المثلها و اقوال بعض فلاسفه هم رخنه کرد. تا بحدیکه فیثا غورث از جامعه های پدرشاهی بهحمایت پرداخت و گفت :
مبدأ خیری وجود دارد که نظم، نورو مرد را آفریده و مبدأ شری هم وجود دارد که اضطراب ، ظلمت و زن را آفریده.
بدینسان مرد معیار «خیر» و «انسانیت» و «مردانگی» مقیاس حسن اخلاق و فضیلت گشت (۱) و زن و زنانگی، امری (۱) در زبان لاتن لفظ (فضیلت» مترادف با لفظ «مرد است
دیدگاهی دارید؟