توضیحات
شعرها همه از گزینه یی ست که هانری میشو از آثار ۲۷ تا ۴۳ ی خود ترتیب داد و در مرجع ما همین مجموعه ست در کتابی ؛“L’espace du dedans” مجموعه یی به نام دوزبانی (فرانسوی و انگلیسی) که شخصات آن در پانویسِ پایانِ مقدمه یی از ریچارد المن ، در همین دفتر، قید شده ست.
جوّانی یعنی “درون شیء” و برّانی یعنی “بیرون شیء”
انّ لکلّ امرا جوّانیا و برّانیا (هر امری را باطنیست و ظاهری)
“حدیث از سلمان فارسی”
از زور رنجحدود تنم را از دست دادم و به نحوی مقاومتناپذیر از اندازه به در شدم.
تا آستانهی بلوغ به شکل یک گلوله درز گرفته و بینیاز بود، یک جهان متراکم و شخصی و کدر که هیچ چیزی داخلش نمیشد، نه پدر و مادری، نه تاثراتی، نه هیچ شیئی… [او] به کمینهاش قناعت نداشت.
باید توی خود جمع شد، به صورت چیزی آنقدر کوچک که پس از مردن هم بتوان نگاهش داشت. “خدا خودش یک گلولهست.”
گوشههایی به عرفان میزند. نقاش بوده و با نقاشان معروف و نویسندگان معروفی رفت و آمد داشته اما در کل از دیده شدن زیاد خوشش نمیآمده. ادبیات را ابزار میدانسته و شعر یا نثر برایش اولویتی از نظر فرمال نداشته. فقط مینوشت که درون را تخلیه ��ند حال به هر سبکی و سیاقی.
دیدگاهی دارید؟