توضیحات
روزی روزگاری دختری بود زیبا که همه مردم او را می شناختند. مادرش برای او یک شنل قرمز دوخته بود که او همیشه آن را می پوشید و مردم هم برای همین او را شنل قرمزی صدا می کردند.
دخترک وقتی این نام را از زبان آنها می شنید، می خندید چون که این نام را دوست داشت…
دیدگاهی دارید؟