0

 

چند بار شالگردنت را ببافم؟


این کتاب را به کتابخانه مورد علاقه خود بیفزایید.

توضیحات

این مجموعه داستان، شامل هفت داستان کوتاه است که از خواندن آن لذّت خواهید برد.

ماهرخ نشسته بود روی صندلیِ مقابلِ پنجره و بافتنی می بافت. تمام سال آرام بود، شبیه یک گیاه، می نشست روبروی پنجره، زیر لب آوازی زمزمه می کرد و دستهایش مشغول بود. اما روزهایی که حالش پریشان می شد، دائما در خواب و بیداری هذیان می گفت.

بی وقفه اسم امیر را به زبان می آورد و فریاد می زد. نه لب به غذا می زد و نه حتی جز با تزریق آرامبخش می خوابید. مدام در انتظار بود و در ترس، هیچکس هم نمی دانست چه چیزی او را به این روز کشانده است.

توضیحات تکمیلی

نویسنده

فاطمه جابری فرد

تعداد صفحات

30

حجم (مگ)

1.3

نوع فایل

اسکن شده

شناسنامۀ کتاب

کتابخانه فانوس

دیدگاهی دارید؟