توضیحات
مفهومی که در کانون این مقالات قرار دارد توتالیتاریسم است . توتالیتاریسم شکل ویژه ای از حکومت دیکتاتوری است و با حاکمیت حزب یکه تاز که خود را متولی یک جهان بینی جامع و مانع میداند ملازم است . قدرت سیاسی در انحصار حزب و حقیقت هم حق انحصاری ایدئولوژی حاکم است .
جامعه مدنی را که میانجی فرد و دولت است همراه با تمامی نهادها و انجمن هایی که ستون فقرات این جامعه هستند از میان بر می دارد و شهروند را یکه و تنها در برابر دولتی قدر قدرت قرار میدهد . توتالیتاریسم خصم بی چون و چرای فردیت است و همه را یکرنگ و همشکل میخواهد .
در عین حال هر گز به انسان آنچنانکه هست رضایت نمیدهد و سودای از نو ساختن انسان را در سر دارد شرط نخست این بازسازی نوعی فراموشی تاریخی است . دولت توتالیتاریستی خاطرات مردم را تیول خود میداند .
انسان ها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند , پس ارجی برای زندگی خصوصی فرد قائل نیست و دولت را محق و در واقع مکلف می کند که بر تمامی لحظات زندگی یک یک انسانها نظارت کند و حتی خلوت ذهن آدمی را هم عرصه ای خصوصی نمیداند و اداره آنرا هم در دست قدرت خود میخواهد .
دقیقا به همین خاطر این گونه دولتها صرفا با دشمنان عملی خود نمیستیزند بلکه دشمنان بالقوه و ذهنی خود را نیز میجویند و عقوبت میکنند؛ کارل پوپر در کتاب جامعه باز و دشمنان هگل و فلسفه ی وی را بنیانگذار استبداد و توتاایتاریسم می نامد هر یک از مقالات این مجموعه جنبه یا گوشه ای از این پدیده پیچیده و حیرت انگیز را مینمایانند و مفهوم یا مقوله ای از تاریخ تفکر و حکومت توتالیتاریستی را شرح میدهد.
دیدگاهی دارید؟